اسب سواری، ناتوانی را دید که کمک می‌خواست. دلش سوخت، او را سوار کرد تا به مقصد رساند. مرد فلج همینکه سوار بر اسب شد دهنه اسب را کشید و با اسب گریخت! پیش از آنکه دور شود صاحب اسب فریاد زد: «تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی... به کسی مگو چگونه اسب را به دست آوردی! می‌ترسم که دیگر هیچ سواری به پیاده‌ای رحم نکند!» (برگرفته از کلیله و دمنه) @sooyesama