🔹یکی از فرهنگهایِ رایجِ فرنگیها این است که هدیههایِ ساده، سبک و قابل استفاده، و بعضا خوراکی میدهند. چیزی که در فرهنگ قدیم ایران نیز مرسوم بوده، (که مثلا همسایه برای همسایه نان تازه میبرده و در روز به دفعات برای همسایهها اتفاق میافتاده که مثلا فلانی آش آورده، در ظرف آش، از ریحان و نعنا و شلغم بگیرید تا میوه خشک یا هر چیزی دیگری میریختند که جبران محبت شود) و الان لابهلای زندگیهای متجملانه و تکلفگرایانه(و کمی آرام بگویم
جاهلانه) امروز ایرانیها، اگر نگوییم گم شده، ولی کمرنگ شده است.
🔹طبیعتا این مظروف و سننِ نیکو و پسندیده که
ناشی از یک سبک زندگی عالمانه و حساب شده و دینی بوده، با تغییر تدریجی ظرف آن، در حال فراموشی است.
🔹نه اینکه ظرف عامل اصلی بوده نه؛ اما تاثیر خود را به عنوان یک عامل اساسی داشته، مثلا تصور کنید این حرکت در روستایِ اولسبلنگاهِ ماسالِ گیلان بیشتر امکان اتفاق دارد یا در آپارتمان مسکونی گل شبدر لویزان یا برج شیشهای فرشته تهران؟
🔹باید کمی چرتکه انداخت، نه از باب اینکه آخرین هدیه را کِی و کجا گرفتهایم یا دادهایم، نه، بلکه از باب اینکه چه شد که
"این" شدیم.
@Sorayya_ir