#امام_هادی_علیه_السلام
#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
🩸
«گرمای طاقتفرسا» و «فشار جمعیت» در تشییع پیکر مطهر امام هادی علیهالسلام ...
مورّخ نامی جناب «
مسعودی» در کتاب «
إثباتالوصیة»، تشییع پیکر پاک امام هادی علیهالسلام را اینگونه گزارش میکند:
📋
وَ اشْتَدَّ الْحَرُّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِالسَّلاَمُ وَ ضَغَطَهُ النَّاسُ فِي طَرِيقِهِ وَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ الشَّارِعِ بَعْدَ الصَّلاَةِ عَلَيْهِ،
▪️روز تشییع، هوا بسیار گرم بود؛ بعد از آنکه امام حسن عسکری علیهالسلام بر پیکر پاک پدر بزرگوارش نماز خواند، در مسیر بازگشت،
گرمای هوا و فشار جمعیت، آن حضرت را
خسته نموده و
توان راه رفتن را از آن امامِ داغدیده گرفت.
📋
فَصَارَ فِي طَرِيقِهِ إِلَى دُكَّانِ بَقَّالٍ رَآهُ مَرْشُوشاً فَسَلَّمَ وَ اسْتَأْذَنَهُ فِي الْجُلُوسِ فَأَذِنَ لَهُ وَ جَلَسَ، وَ وَقَفَ النَّاسُ حَوْلَهُ...
▪️در همان مسیر، نگاه آن حضرت به یک
بقّالی افتاد که در جلوی مغازهاش مقداری
آب پاشیده بود؛ امام علیهالسلام به صاحب آن مغازه سلام گفته و اجازه خواستند تا در جلوی مغازهاش کمی نشسته و استراحت کنند؛ صاحب دُکّان هم
اجازه داد و امام علیهالسلام نشستند و مردم در اطراف آن حضرت جمع شدند... (۱)
✍ آه یا امام حسن عسکری ...
اگر آن روز، هوا
گرم و سوزان بود، غروب
عاشورا هم هوا گرم و سوزان بود...
اگر شما
داغدیده بودید،
اهل و عیال سیدالشهداء علیهالسلام هم داغدیده بودند...
اما چه بگوییم از آن ساعت جانسوزی که
زینب کبری سلاماللّهعلیها به محضر
إمام سجاد علیهالسلام رسید و فرمود:
📜
يا بَقيّةَ المٰاضينَ! و ثِمالَ البٰاقينَ! قَد أضرَمُوا النّارَ في مَضارِبِنا ، فمٰا رأيُكَ فينا؟
▪️اى يادگار گذشتگان و پناه باقيماندگان! خيمهها را آتش زدهاند؛ چه كنيم؟
🥀 امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
📜
عَلَيكُنَّ بِالفَرار!
▪️هر چه زودتر به بیابانها فرار كنيد!
📜
فَفَرَرنَ بَناتُ رَسولِ اللّهِ صائحاتٍ، باكياتٍ، نادباتٍ
▪️همه مخدّرات و دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در حالى كه گريان بودند و فرياد مىزدند، فرار كردند و سر به بيابانها گذاشتند. (۲)
➖ و به روایت «
سیدبنطاووس»، امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
📜
حَمَلَني عَلَى بَعيرٍ يُطلََعُ بِغَيرِ وِطاءٍ، وَ رأسُ الحُسينِ عليهالسلام عَلَى عَلَمٍ...
▪️مرا بر روی یک شتر بدون جهاز سوار کردند و سر مطهر پدرم را بر روی نیزهای در مقابل ما گذاشتند.
📜
... و حَولُنٰا بِالرِّماحِ، اِنْ دَمَعَتْ مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رأسُهُ بِالرُّمْحِ
▪️دوْر تا دور ما با نیزه ایستاده بودند و اگر یکی از ما گریه میکرد و اشک میریخت، با کعبنِیْ بر سر او میزدند.(۳)
📝
آزار دیدم / خود را میان معرکه بیمار دیدم
در خیمه بودم / هفت آسمان را بر سرم آوار دیدم
در بین گودال / آیینۀ جسم پدر را تار دیدم
بابای خود را / دربین یک لشکر بدون یار دیدم
اینها بماند / از شام دیدم هرچه من آزار دیدم
شبهای بسیار / در بین صحرا عمه را بیدار دیدم
صد بار مُردم / وقتی به پای خواهرانم خار دیدم
ای وای از شام / گهواره را در بین یک بازار دیدم
بزم شراب و.../ بیحرمتی در مجلس اغیار دیدم
نامحرمان را / نزدیک مَحرمهای خود بسیار دیدم...
📚(۱)اثبات الوصیه ج۱ ص۲۴۳
📚(۲)معالي السبطین ص٨٩
📚(۲)وسیلة الدارین ص٣۴٣
📚(۳)اقبال الاعمال ج۳ص۸۹