نمیدانم هیچ‌وقت روضه شنیده بودی یا نه یحیی. هیچ‌وقت در آن ۲۳ سال حبس، با شیعه‌ای هم‌بند بوده‌ای که شبانه توی گوشت روضه پچ‌پچ کند یا نه. یا در روزهای سخت مبارزه فرصت و امکان شنیدن روضه‌ای برایت فراهم شد یا نه. این تنها در مقتل خویش نشستن؛ این خاک‌آلودگی، این خون‌آلود ولی مقتدرانه به دشمن نگاه کردن، در فکر بی‌پناهی خانواده بودن، این تکیه بر تکه‌ای چوب زدن و این هلهله سپاهی مجهز و مست بر سر پیکر مردی نیم‌لخت و تنها، فرداً وحیداً، ما را به یاد روضه می‌اندازد. روضه میدانی چیست یحیی؟ به ما گفته‌اند هرچه دیدید یاد روضه کنید. ذبح گوسفند حتی. تو آن روز، روضه بودی یحیی. می‌گویند ابتدای کودکی‌ات، «پناهجو» بوده‌ای، بعد «سرباز» شده‌ای، بعد «اسیر» شده‌ای، و بعد «رهبر». دیگران می‌گویند تو حالا بعد از رهبری، اسطوره شده‌ای. چگوارا شده‌ای. سوپرمن شده‌ای. من اما این نگاه لعنتی دنیا زده و این تحلیل مادی را دوست‌ندارم. اسطوره شدن برای ماها نیست. اسطوره‌‌ها این‌دنیایی‌اند. تا ابد اینجا ماندگارند. افتخارشان هم این است که تا ابد اینجا ماندگار شده‌اند. مجاهدان موحد اما، در آخرین مقصدشان و در آخرین نمود این‌دنیایی‌شان، بالاخره «روضه» می‌شوند. خدا صحنه را چینش می‌کند، عوامل را به‌خط می‌کند، نفس‌ها را حبس و نگاه‌ها را خیره میکند تا در واپسین لحظات حیات یک مجاهد، او را روضه کند. او را ذره‌ای شبیه به محبوب‌ترین بنده‌اش کند. مجاهدان حق، روضه می‌شوند. در پشت فرودگاه بغداد، یا کوهپایه‌های مه‌آلود ورزقان، یا طبقه زیرین ساختمانی در ضاحیه یا حالا در ساختمان نیم‌خرابه‌ متروکه‌ای در غزه. رمز ماندگاری شما، اسطوره‌شدن نیست. روضه‌شدن است. که برای روضه حرارتی در قلوب مردم است که هرگز سرد نمی‌شود. ما اینجاییم؛ و تو سلام ما را به اولین روضه زخمی تاریخ برسان. آقای سنوار. ✍«مهدی مولایی» شهید @special2014