🔷تاریخ یک تقابل سیّال است...
✍️سیدسلمان علوی
هنگام، بر لطافت پلکانش تصویر لحظههای رهایی بود
شمعی میان عرش و عطش میسوخت. حالی هوای عرش هوایی بود
شمعی که با حباب درخشانش در دستهای فاطمه روشن شد
شمعی که در تلألؤ تابانش اعجاز آیههای طلایی بود
خورشید در اشاره چشمانش، مهتاب در اسارت مژگانش
شوق است اینکه ریخته در جانش، او را هوای نغمهسرایی بود
شوق وصال بود و هیاهویش، میشست آب را سرِ گیسویش
وآن ابر و باد ریخته در رویش پیرنگ نقشهای ختایی بود
آن شب بهل نمود رفیقان را، تاریخ را و راه بیابان را
این روضهی غریبی ثارالله یا عشوههای کرب و بلایی بود
شب، پرده پرده پرده فراموشی بحرٌ لُجیّ، تموّج خاموشی
تاریخ در تلاطم شب بود و شب را جنون عقدهگشایی بود
وای ای عزیز فاطمه ما بی تو؟! ای کشتی نجات، رها؟! بی تو؟!
زینب اسیر باشد و ما آزاد؟! نفرین به هر چه از تو رهایی بود
بی تو هزارسال عقب ماندیم، بی تو هزارسال رها رفتیم
نفرین به شب، به بی تو، به آزادی، ظلمت بهای سر به هوایی بود
تنزیل ْ تو، نزول ْ تو، قرآن تو، معراج ْ تو، عروج ْ تو، انسان تو
ای بارگاه قدس رسولان تو، تاریخِ بی تو سفلهستایی بود
تاریخ یک تقابل سیال است در لحظهای به وسعت عاشورا
«هل من معین» سخاوت توحید و افلاک کاسههای گدایی بود
از پشت ذوالجناح... معاذالله... در هرم اشکهای رسول الله
این صورت خداست که میافتاد؟! یا خلسه سجود نهایی بود
ای وارث قیام، جزاک الله، صمصام انتقام، جزاک الله
شاید تمام روضه همین باشد: بغض حسین «کاش بیایی» بود
#عاشورا #امام_حسین
#شعر #غزل
🆔 @ss_alavi_ir