•
سَفینَهُ النَّجاه
چه عاشقها...
که دستِ دلشان را تو بند کردی!
چه راهِ کجرفتهها...
که مسیر را در کربلا پیدا کردند!
چه از پا افتادهها...
که تکیهگاهشان شدی!
خدا از آقایی کَم نکند تو را!
و اه از رنج و اندوه …
چقدر طولانی و امید گشایش
چقدر دور است
و اگر مجال خلوتی پیدا شود
از حرف لبریزم...
آری، همانا دنیا خانه نابود شدن،
رنج بردن از دگرگونی ها و
عبرت گرفتن است
در دنیایی که قلب تو را شکستهاند
هیچ خبری از احساس نیست
دلم اما، همین مرا بَس که منزلگه توست
و صاحبِ خانه به ساکنان آن آگاهتر است...
تو احوال مرا ناگفته دانی...
کجا رها کنم
این بار غم که بر دوش است؟
برای شکستگیم جز تو شکسته بندی
نبینم و قبلم به هیچکس جز تو راغب
نیست...
.
من در سرزمینی که
تو را در آن نبینم غریبم...
من با امید صُبح وصال تو زندهام...
من صبورم اما…
آه از این بغض گران
صبر چه میداند چیست...
و به چه کسی پناه برم اگر غم و
اندوهم را برطرف نکنی؟
جای گله نیست که چون تو هستی
همه هست و پیش از آنکه از تو یاری
بخواهم بی مقدمه به یاریم برخواستی
پس مرا که به تو پناه بردهام نجات ده...
و از تو خواهم که مرگ مرا جان سپردن
در راهت قرار دهی…
کاش بشود برای تو بمیرم
بگذار برای
تُ مردن
تقدیر من باشد...
#محرم🏴!