داغ دار شدم😭😭
داغ خواهرم به دلم نشست اما بدترش این بود که به محض اینکه خواهرم رو زیر خاک گذاشتن منو عقد شوهرش کردن...
این چه رسمی بود؟باید به عقد شوهر خواهرم درمیومد تا بچه هاش بی مادر نباشن. مادرم تو گوشم گفت: باید هوای شوهر خواهرت داشته باشی تا دیگه به هیچ زنی نگاه نکنه.!!
بعدم لباس سفید به تنم کردن و منو به اتاق احمد فرستادن با دیدنم بهم اشاره کرد تا برم سمتش شرم کردم. اشک هام میریخت اما به سمتش رفتم!
نفس نفس میزد و نزدیک گوشم گفت باید جور دورانی که خواهرت مریض بود رو بکشی.😏
https://eitaa.com/joinchat/380371634Cf73f12d7b8شرم اجازه نمیداد و خواستم دوری کنم اما گره روسریم رو توی دستش گرفت که یهو...