📖 برشی از کتاب "خداحافظ سالار" در تمام این مدت دلشوره و اضطراب لحظه‌ای رهایم نکرد. البته چیزی نبود که برایم تازگی داشته باشد، بارها و بارها در طول سالها زندگی با حسین این احساس را تجربه کرده بودم، آنقدر که شاید بشود گفت دیگر جزئی از وجودم شده بود. هیچ شکایتی هم نداشتم، برعکس، همیشه آن را از جمله هدایای مخفی خدا برای خودم می دانستم چرا که همیشه بعد از هجوم این دلهره‌ها و اضطراب‌ها، پناه می‌بردم به آغوش گرم ذکر خدا تا در برابر همه ی آن ناآرامی‌ها، آرامم کند. شاید اگر این لحظات و این فشارهای درونی نبود، هیچ‌وقت این قدر با ذکر خدا انس پیدا نمی‌کردم، من این انس را در اصل مدیون یک چیز بودم و آن هم زندگی با حسین بود! @mahyas_wrote