سلام و رحمت وقصه ی رزق هایی که شب های روضه ی دخترونمون دادیم... امروز که داشتم کوله ام رو میبستم چشمم افتاد به رزقم بازش ک کردم و خوندمش اشکم در اومد اون شبی که این رزق و گرفتم حرف کربلا رفتنم نبود اما انگار من نا لایق از همون شب کربلامو گرفتم از خانوم سه ساله 🇮🇷 eitaa.com/sun_girls