یک عمر در گوش بچه حزب‌اللهی و هیئتی و بسیجی خواندند که کار تو بجای مبارزه با فساد، توجیه است هر فسادی افشا میشه برای نابودی نظام و رهبریه حواست باشه باور نکنی فقط دفاع کن اگر فساد از جناحِ رقیب بود که بهش حمله کن، اما اگر یک سردار یا امام جمعه بود خوشبین باش و اخلاق را رعایت کن اگر نمی‌توانی دفاع کنی، سکوت کن این فضای ذهنی حاکم بر ذهن بچه حزب‌اللهی شد مستقیم یا غیرمستقیم تزریق شد بچه حزب‌اللهی که باید علم مبارزه با اشرافیت و فقر و فساد را به دست می‌گرفت تبدیل شد به یک عنصر توجیه‌کننده تبدیل شد به یک موجود خنثی و بی‌تفاوت در برابر فسادهای کلان و تبعیض‌ها اینجوری به اقلیت تبدیل شد، از مردم جدا شد و… مبانی‌ای که در سه‌دهه اخیر در خیلی از حوزه‌های علمیه و مساجد به نیروهای مخلص و متدین آموزش داده شد فرسخ‌ها با مبانی انقلاب و رهبران انقلاب فاصله داره شما هر کتاب یا سخنرانی از بهشتی و مطهری و طالقانی و خامنه‌ای که می‌بینی در آن دوره طلایی، همه انقلاب و دگرگونی است؛ سراسر مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم است؛ همه‌ش تقابل با فقر و فساد است اما در سه‌دهه اخیر نگاه سطحی و خشک به اخلاق و احکام و عقاید جایگزین شده نگاه حداقلی به احکام دین به ظواهر و مناسک نمی‌گیم مطلق اینجوری است اما اکثریت اینجوری شده به نظرمان یکی از اولویت‌ها، تغییر پارادیم فکری حاکم بر جامعه حزب‌اللهی در حوزه‌ها و مساجد است نسل آفتاب