#تشرفات (قسمت سوم)
🔹شب بعد که پنجشنبه باشد، برادرم بیرون رفته بود، مادرم خوابیده بود و من هم دراز کشیده بودم. ناگهان همان آقایی که شب قبل زیارتشان کرده بودم، با لباس روحانی، همراه با خانمی که پوشیه ای بر چهره داشت، وارد اتاق شدند، آقا آمدند کنار من نشستند، خانم(حضرت زهرا سلام الله علیها) هم رفتند پیش مادرم، چند دقیقه ای با آقا به زبان عربی گفتگو کردیم، تا اینکه بلند شدند و تشریف بردند.
🔹من فریاد زدم:"مادر، مادر بلند شو، آقا
#امام_زمان اینجا بودند، داخل همین اتاق، یک خانم هم همراهشان بود" بعد بسرعت آمدیم بیرون اما کسی را ندیدیم. سپس به بیمارستان آیت الله گلپایگانی مراجعه کردیم که قبلا در آنجا بستری بوده و پرونده پزشکی داشتم، بعد از معاینات لازم توسط پزشکان متخصص و رادیولوژی از ناحیه پا، اعلام کردند که اثری از غده های سرطانی نیست و این تنها یک معجزه الهی بوده است.
🔹به یمن عنایت ملوکانه حضرت بقیه الله ارواحنا فداه آقا سعید، پدر، مادر و دوازده نفر دیگر از اقوامشان شیعه شدند اما کوردلانی که توانایی تحمل نور را نداشتند سعید را به موالیان طاهرینش ملحق نموده و او را به سفره شهدا میهمان می نمایند.
روحش شاد.
📚مجله منتظران شماره ۱۶
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴