🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی و دوم بعد از نماز صبح دیگه خوابم نبرد نزدیکای ساعت ۸ بود که نرگس پیام داد نزدیک خونتون هستیم بیا پایین  لباسمو پوشیدم ،چادرمو سرم کردم رفتم پایین  مامان تو آشپز خونه بود - سلام  مامان: سلام ،صبح بخیر - مامان جان ،نرگس جون و آقا رضا دارن میان دنبالم بریم واسه آزمایش... مامان: باشه گلم ،فقط رها جان ،روی میز یه کارته بابات گذاشته گفت شاید به پول نیاز داشته باشی.. - الهی قربون جفتتون بشم ،دستش درد نکنه،فعلن خدا نگهدار مامان: به سلامت از خونه بیرون رفتم،ماشین اقا رضا دم در خونه بود ،نرگس هم جلو نشسته بود سوار ماشین شدم - سلام  آقا رضا: سلام  نرگس: سلام عروس خانم ،( برگشت به سمتم ) ببخش رها جون ،طبق دستور آقا داداش ،تا محرم نشدین جلو نیای بهتره... خندم گرفت آقارضا: عع نرگس جان  نرگس: جان دلم ،ببخش داداشی از همین اولین روز بین خواهر شوهر و زنداداش تفرقه ننداز همه خندیدیم و حرکت کردیم سمت آزمایشگاه  بعد از آزمایش دادن ،یه کم رفتیم دور زدیم تا جواب آماده بشه ... دلشوره داشتم ،میترسیدم جواب مثبت نباشه ،۱۰۰۰ تا صلوات نذر کردم ،خودم از این کارم خندم گرفته بود... ولی دلم نمیخواست آقا رضا رو از دست بدم  بعد از دوساعت برگشتیم آزمایشگاه، من و نرگس داخل ماشین منتظر شدیم تا آقا رضا بره جواب و بگیره بیاد  نرگس: از قیافه ات مشخصه که میترسی بری داخل جا ترشی... - دیونه نرگس: ولا یه لحظه تو آینه خودتو نگاه کن ،چته تو ! نترس بابا ،این داداشمون کمپلت مال خودته  - زشته نرگسی الان میاد ،کی میشه منم بیام یه روز این حالتو ببینم نرگس: فعلن که عزیز جون دبه ترشیمو آماده کرده - ععع،،،پس آقا مرتضی چی میشه این وسط ( نرگس سرخ شد و چیزی نگفت) - ای شیطون ، نرگس: بفرما ،داداش رضا هم داره میاد ،ولی قیافه اش چرا اینجوریه ؟ - نمیدونم ،یعنی..... قلبم داشت میاومد تو دهنم ،آقا رضا سوار ماشین شد  منو نرگس: خووووب ! اول یه کم ناراحت بود بعد خندید و گفت مبارکه  یعنی دلم میخواست اون لحظه بزنمش نرگس: ( با برگه آزمایش زد تو سرش ) یکی از طرف من ،دوتا هم از طرف رها جان که داشت سکته میکرد - دستت دردنکنه نرگس جون نرگس: فدات بشم،اگه بخوای بیشتر بزنمشااا - دیگه نمیخواد دق و دلی بچگی تا الانتو رو کنی آقا رضا ،رو کرد سمت من: شرمندم - خواهش میکنم ،لطفا دیگه تکرار نشه .. آقا رضا: چشم  نرگس: ای زن زلیل از همین اول بسم الله شروع کردی؟ همه خندیدیم و رفتیم سمت بازار... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸