26.93M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💠در یکی از روزهای دهه کرامت سال ۱۳۹۷، قرار بود شستشوی حرم در روز کشیک ما انجام شود، طبق روال همیشگی مشغول آماده کردن فضا بودیم که دیدم سردار هم خیلی ساده و بی‌آلایش وارد شد. ما همدیگر را از قبل می شناختیم به همین دلیل به محض چشم در چشم شدن، به من اشاره کرد که چیزی نگویم و به حضورش واکنشی نشان ندهم، من هم اطاعت کردم، لوازم شست و شو را به او دادم و سردار هم شروع کرد به تمیز کردن روضه منوره. 🔸من هم شروع کردم به خواندن این ابیات: «ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم» که ناگهان متوجه شدم حال سردار سلیمانی منقلب شد، سرش را روی ضریح گذاشت و شروع به گریه کرد. 🔹یکبار دیگر این شعر را در مراسم اعطای حکم خادمی حاج قاسم و به سفارش خود ایشان خواندم و دیدم که حاجی با شنیدن این شعر حس و حال عجیبی دارد حتی یادم هست به من گفته بود که اگر توفیق شهادت نصیبش شد، وقتی که تابوت او را برای طواف به حرم رضوی آوردند این شعر برایش بخوانم. 🔹روزی که پیکر پاک حاج قاسم وارد روضه‌ منوره شد یکدفعه این خواسته شهید را به یاد آوردم و حال خودم هم منقلب شد وقتی هم که شروع به خواندن کردم، حس و حال عجیبی در حرم ایجاد شد و صدای هق هق و گریه همه بلند شد.💔😭 🔸راوی: امیر عارف