💢 وقتی حاج آقا خودش پیراهن یک جوان را دوخت ✍ سید علی اکبر ابوترابی‌فرد قبل از پیروزی نهضت اسلامی، یک مبارز انقلابی بود. ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم در جبهه حق علیه باطل حاضر شد و در سال ۱۳۵۹ به اسارت دشمن بعثی درآمد و بیش از ده سال سختی های اسارت را تحمل کرد و با وجود تمام سختی ها، در مقاومت به الگویی برای رزمندگان مبدل شد او با سعه صدر،بردباری بسیار بالا و با تمسک به اهل بیت(ع) شمعی در محفل رزمندگان ایرانی بود و امید و ایمان را در آنها تقویت می کرد حسین مندنی‌زاده در خاطره‌ای از ایشان روایت می‌کند: _ توی حیاط اردوگاه نشسته بود.هرکس می‌آمد و حرفی پیش می‌کشید؛ یکی از برنامه‌های فرهنگی اردوگاه می‌گفت، یکی از مشکلش می‌گفت، یکی به روش او در رهبری اردوگاه انتقاد می‌کرد. او هم با حوصله به حرف‌هایشان گوش می‌داد.توی این گیرودار بسیجی جوانی سر رسید.به حاج‌آقا گفت «چند دقیقه‌ای کارتون دارم». حاج‌آقا گفت «درخدمتم آقاجون». جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت «پیرهنم گشاد بود،شکافتمش و دوباره اندازه کردم. بردم پیش خیاط اردوگاه. خیاط می‌گه باید یک ماهی صبر کنم.من جز آن پیرهن لباسی ندارم. اگه می‌شه شما بگیدپیرهن رو زودتر بدوزه». حاج‌آقا کمی فکر کرد وگفت «باشه، پیرهن رو بیار تا بگم برات بدوزن» یک هفته تمام، وقتی همه خواب بودند، حاج‌آقا بیدار می‌نشست و پیراهن را با دقت می‌دوخت. یکروز صبح، چجوان را در محوطة اردوگاه پیدا کرد وپیراهن رادستش داد جوان هیچ وقت نفهمید خیاط آن پیراهن خود حاجی بوده 👆📷 ابوترابی فرد، در زندان زمان شاه // در بند اسارت صدام 🇮🇷🇵🇸 @syasatmahdaviyat 🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴