….بعد از آن همه سال،
آن همه دوری،
آن همه صبوری،
من دیدم از همان سرِ صبحِ آسوده
هی بوی بالِ کبوتر و
نایِ تازهی نعنایِ نورسیده میآید
پس بگو قرار بود که تو بیایی و
من نمیدانستم !
دردت به جانِ بیقرارِ پر گریهام
پس این همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟
🖌️ سید علی صالحی
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐