کانال سیاست دشمنان مهدویت
داستان تشرف " در محضر امام زمان ارواحنا فداه" (قسمت سوم) سپس ایشان دست به جیب خود کردند و کاغذ تا
داستان تشرف "در محضر امام زمان ارواحنا فداه" (قسمت چهارم) در حال بیهوشی دیدم همان آقا بالای سرم آمدند و فرمودند: «بلند شو برو، من که گفتم گرفتاریهایت تمام شد بلند شو!» چشم خود را که باز کردم آن آقا را ندیدم. ازطرفی ناراحت بودم که چرا آقا را نشناختم و از طرفی خوشحال که رفع نگرانی هایم شده، از همانجا به خانه برگشتم و جریان را به همسرم گفتم. دوستی به نام اقای سید حسن مطهری کیا داشتم که از جریان من با خبر بود. همان ساعت با همسرم نزد او رفته و بعد از گریهٔ زیاد جریان مسجد جمکران و ملاقات آقا را در ماشین به او گفتم. او نیز گفت: همین الان برویم درب مغازه آن بهائی که چک ۵۰۰هزار تومانی را نداده و حکم جلب تو را هم گرفته است. سه نفری حرکت کردیم و رفتیم تا درب دکان او رسیدیم، به محض اینکه جلوی دکان نام برده از ماشین پیاده شدیم و چشم او به ما افتاد خوشحال و خندان به طرف ما آمد و مرا بغل کرد و بوسید و گفت کجا بودی؟ خوب شد آمدی، چهار پنج ساعت است مثل اینکه یک نفر مأمور با اسلحه پشت سر من ایستاده و به من میگوید: چرا چک این مرد که پول تو را داده اجرا گذاشته ای و حکم جلب او را گرفتی، از خدا نمیترسی!؟ منتظر بودم که بیایی و چک را تحویل شما بدهم. چک را با سه هزار تومان که زیادی داده بودم، پس داد و مرا بوسید و عذر خواهی کرد. از او جداشدیم و به سایر بدهکاران مراجعه نمودیم. همان گونه که آقا فرموده بودند با روی باز از من استقبال کردند و رفع گرفتاری ها و دفع نگرانی هایم شد، تا الان که سال ۱۴۱۴هجری قمری است به خوبی و آبرومندی و بدون نگرانی زندگی کرده ایم و این از عنایت امام زمان ارواحنافداه و نامه ای که حضرت به من داده اند، می باشد. 📗شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ج2 ص55 =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴