اینجا هم در صف ایستادیم تا در سطح خون وضو بگیریم وز میان کاروان عشق برای زیارت آخرین ستاره عبور کنیم.... ما در انتظار نشسته بودیم، چشم به راه بودیم‌ و نگاهمان آخرین نقطه از امتداد جاده را می‌پایید که شاید او بیاید... اینجا جاده جابجا و در خیال بی پایان خود، در چپ و راست پر التهاب و بی‌سایه خود همچنان آخرین غروب را چشم به راه مانده بود...‌ این اربعین هم آمد و رفت... نام‌ها را که نگاه می‌کنم و نشان‌ها را که می‌بینم. آن‌هایی که اینجا گام گذاشته بودند و امروز دیگر ما را همراهی نمی‌کنند و همراه شما هستند...‌ دارم به آن لحظه نگاه می‌کنم، دارم به آن مسیر که آن پاکان رفتند و حالا روح بلندشان در کنار شماست فکر می‌کنم....‌ و این راه ادامه دارد و چه بسا آنانی که این روزها در این مسیر گام گذاشته‌اند چند روز دیگر بال به بال شما در ملکوت در پرواز باشند و بال به عمق آسمان بگشایند. چه حلاوت بزرگی است و چه سعادتی... آنانی که برای زیارت ارباب رفتند و به خود ارباب رسیده‌اند به چقدر این استعاره زیباست و چقدر این راه پر خون است.... این اربعین هم می‌گذرد و می‌رود... تمام تصاویر را در ذهن داشته باشید که شاید سال دیگر در این هنگام تصاویر آنها را بر سر دست خواهیم برد.‌ @SyrianKhabar