باسلام و خسته نباشید. بنده ۳۵ سالمه و شوهرم ۳۷سالشه. یک فرزند ۵ساله داریم. ۱۰ ساله ازدواج کردیم. شوهرم ۵سالی هست خیلی بددهنی میکنه و هر بار که مشکلی بین مون پیش بیاد به خانواده و حتی فامیل ام بی ادبی میکنه. دوبار این بی ادبی به حدی زیاد بود که نسبت حرام زاده و ... داد. بار اول حدود ۴ سال پیش بود اونم به خاطر اینکه با خواهر شوهرم بحث مون شد سر مسئله رهبری توی خونه مادرشوهرم و در واقع انگار ناراحت شده بود که چرا جلوی مامان بابای من بحث کردی و بی احترامی شده ، در حالی که من به اونا هیچ بی احترامی نکردم و فقط با خواهرشوهرم که به رهبری بی احترامی کرد، دفاع کردم. البته خودم بعدها فهمیدم با هرکسی نباید بحث کنم مخصوصا کسی که کوچک تره و اطلاع درستی نداره. شوهرم بعد از اینکه از اون جا اومدیم بیرون هرچی از دهنش در اومد به من و ... کلی حرف بد زد. باردوم، این کار رو تکرار ‌کرد و کلی حرف زشت و.. زد. و دوباره داغم تازه شد. اونم به خاطر اینکه خونه مادرشوهرم چرا ناراحت بودم و حرف نزدم. دلیلش این بود که قرار بود جایی بریم بعد از خونه مادرش اما این قدر لفت داد که نرفتیم خوب منم در حد یک رب زمان کم ناراحت شدم و هیچ بی احترامی و حتی اخم نکردم. واقعا این کار من سزاوار کلی حرف به خانواده و اجدادم هست؟ اینو فهمیدم که شوهرم خانوادش رو میپرسته و کسی جرات نداره حتی ازشون ناراحت شه. واقعا ازش متنفر شدم تو دلم حالا باید چی کار کنم؟ چه طور میتونم با کسی که هرچی از دهنش در می یاد به خانوادم میگه در حالی که جلوی خانوادم خیلی خودش رو خوب و با ادب جلوه داده زندگی کنم؟ همش ریختم توی خودم. دارم داغون میشم. حتی زمانی هم که خوبه باهام و حرف عاشقانه میزنه ته دلم مثل قبل باور ندارم حرفاشو و فکر میکنم دروغه حرفاش چون شوهرم بدبینی هم داره و زیاد نمیزاره از خونه بیرون برم.حتی دوست نداره ادامه تحصیل بدم. یا کلاسی برم.دارم به جدایی فکر میکنم.من ادم احساسی هستم و نمیتونم احساسم رو شریک بشم با کسی که به کل خانوادم توهین کرده و سخته... 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم 👇 بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب ابتدا باید بگم کاملا احساس شما رو درک میکنم، چون کامل تمام زوایای موضوع رو موفق شدید بنویسید و منتقل کنید، اما یک سوال برای بنده ایجاد شد: فرمودید اولین بار که با بی احترامی های همسرتون مواجهه شدید زمانی بود که در مورد مسائل سیاسی منزل پدر و مادر ایشان بحث تون شد، و البته خودتون بعد متوجه اشتباه خودتون شدید. 👌 چه خوب که خودتون بعد این ماجرا رو آنالیز و اون بخشی که قصور خودتون بوده رو پیدا و پذیرفتید. احسنت آیا این مطلب رو به همسرتون هم بیان فرمودید؟ احتمالا پاسخ شما منفی باشه، چون خشم ایشون با وجود فحاشی ها و بی احترامی که اصلااااا مورد تایید نیست، اما برطرف و تخلیه نشده. خواهر عزیزم، در ماجرای رخ داده، چند نکته وجود داره، اولا ما نبایست بر اساس یک یا چند رفتار روی کل شخصیت افراد اظهار نظر کنیم. جایی باید سخن گفت که احتمال اثرگذاری کلام رو داشته باشیم و آگاه و واقف به نحوه و مهارت کلامی هم باشیم. همچنین بحث و جدل دو کوچک تر در پیشگاه بزرگ تر ها بی احترامی به جمع و بزرگ تر ها محسوب میشه، بخصوص که اعضای خانواده هم بودن. و این وسط نتیجه ای جز رنجش مضاعف شما، عدم تاثیر دفاع و توجیهات اعتقادی سیاسی شما چیزی عاید نشده. و از طرفی دچار هجمه رفتار منفی از سوی همسر محترم نیز شده اید. بهتر بود در شرایطی عادی و در آرامش، آن بخش از ماجرا که قصور و غفلت خود شما بوده که به زیبایی در متن بیان فرمودید به همسرتون بیان میکردید و بعد می گفتید که واکنش شما و عدم دادن فرصت برای صحبت باعث شد رنجش من بیشتر بشه، و واقعا این دیالوگ ها زیبنده شما و من نیست و من توقع بیشتری از پدر فرزندم که تکیه گاه من است دارم و.... (مطمئنا در قبال این برخورد شما، واکنش ایشان این نخواهد بود که حقت بود، خوب کردم که گفتم و ... حتما این ادبیات اثر دیگری خواهد داشت) در ماجرای دوم هم، اینطور بنظر میاد که باز هم مدیریت هیجانات اگر از سمت شما صورت می گرفت و بعد با استفاده از مهارت کلامی خوب به گفتگوی منطقی و عاطفی با همسر محترم پرداخته میشد، از این خصیصه منفی ایشان (بد دهنی) پیشگیری صورت می گرفت. راهکار بنده به شما بانوی مهربان این است: ۱. دریافت فایل هنر زن بودن، و توصیه اکید به اجرای این مهارت ها. ۲. تقویت مهارت کلامی و شناخت هیجانات با استفاده از دروس استاد تراشیون و یا کتاب معجزه گفتگو ۳. بعد از گذر از توصیه اول و دوم، برای رفع این ناراحتی و کدورت جای مانده از الفاظ نامناسب همسرتان، از تکنیک نامه نگاری که در مرحله اول آموختید بهره ببرید. قطعا با طی این روال، مسئله تان قابل حل و حال شما و همسر محترمتان بهتر خواهد بود. انشاالله