هدایت شده از سید احمد رضوی | صراط
✅ میهمانِ ویژه 🔹شبی در عالم رویا دیدم برخی از بچه ها پیرامون حضرت زهرا (س) جمع شده و حضرت فرمودند که بزودی عازم سرزمین شام میشوید و در محرمِ فرزندم حسین (ع)، میهمان دخترم زینب (س) هستید، ما از میان شما دو نفر میهمان ویژه میخواهیم و بعد ایشان دو نفر از بچه ها را انتخاب کردند. 🔸هفت هشت روزی گذشت تا اینکه از طرف فرماندهی اعلام شد که آماده شویم برای اعزام به سوریه؛ سه چهار روز بعد نیز همراه با برخی بچه های مدافع حرم به سوریه اعزام شدیم... 🔹بیست روزی که از اعزام ما به شمال حلب گذشت، ماه محرم فرا رسید؛ شب ششم محرم بود که تروریستها حمله خیلی سنگینی را در منطقه بر علیه ما از ساعت 12 شب تدارک دیده بودند که تا ساعت 3 عصرِ فردا ادامه پیدا کرد و نتیجه اش نیز شکست خفت باری با تلفات متعدد برای آنان رقم خورد... 🔸اما، در همان دقایق ابتدایی حمله بود که تیری به کتف راست محمدرضا الوانی خورد و از سمت چپ بدنش خارج شد، وقتی بچه ها خواستند زخمش را پانسمان کنند، اجازه نداد؛ به آسمان نگاهی کرد و گفت: "دیگه تمومه"؛ انگار میزبانش را میدید و سرخوش از حضورش بود...؛ در لحظات پایانی نیز ترکشی به سر سجاد زبرجدی خورد و دومین نفر از جمع ما به مقام شهادت نائل شد و متنعم شد به ارتزاق از سفره اهل بیت عصمت و طهارت؛ در واقع این دو شهید بزرگوار همان دو عزیزی بودند که حضرت زهرا (س) در عالم رویایم به عنوان دو میهمانِ ویژه انتخاب کرده بودند. 🔻راوی: یکی از همرزمان دو شهید عزیز 🔰 صراط؛ مروج گفتمان اصیل انقلاب http://eitaa.com/joinchat/1112735758C332d249c3e