به بهانهی نادر
(ضرورت دستیابی به فناوری بازتوليدِ آدم)
هرچه زمان میگذرد پرداختن به جنس نگاه آوینیها و طالبزادهها ضرورت بیشتری پیدا میکند. وجه مشترک آقامرتضی و نادر طالبزاده، فهم عمیق از انقلاب، جهانیاندیشی، نگاه زلال به وقایع، تیزبینی در دشمن شناسی و البته مخرج مشترک نداشتن با دشمن است. از دیشب که دیگر طالبزاده در میان ما نیست، خیلیها از نادر بودن طالبزاده و مرادش آوینی میگویند. من هم میپذیرم که طالبزادهها زیاد نیستند، اما سؤالم این است:
در طول سالهای پس از انقلاب چقدر به زاویهی نگاه و نظام مسائل آوینی و طالبزاده پرداختیم؟ چقدر به فکر بازتوليد این آدمها بودیم. اینکه فقط از غم فراق بگوییم کافی نیست! امروز آنانکه باید برای انقلاب روایتگر تربیت میکردند و نکردند باید پاسخگو باشند. آنانکه باید آوینی و طالبزاده و سلحشور را در تعداد بسیار، بازتوليد میکردند باید پاسخگو باشند.
تا کِی میتوان فقط غُصّه خورد؟
در عصری که هیولای رسانهای دشمن بیامان میزند/میکوبد/ویران میکند، جبههی انقلاب چه باید میکرد؟ چه باید میساخت؟
طالبزاده و آوینی آیندهی جهان و چالشهای پیش رو را میفهمیدند. برای آینده ایده و برنامه داشتند. میتوانستند دوردستها را حدس بزنند. جنسِ نگاهشان، جنس آینده بود. درخودمانده/درگذشتهمانده نبودند. اینها واقعا آدم بودند.
خب بسمالله، بیایید بسازیم. اینها دستنایافتنی نیستند، کافی است فناوری بازتوليد آدمهای کمنظیر را پیدا کنیم. البته اول راه نیستیم/بیالگو نیستیم. امام همین کار را کرده. امام آدم ساخت. در بستر مبارزه، انسانها را به آنچنان پختگی رساند که آدم باشند. امام به همه آموخت که انتظار در مبارزه است و آدمیت در مبارزه. امام صحنهی مبارزه را در قلب خلاصه نکرد، قلب را به میدان آورد و میدان را به قلب. حیات حقیقی انسان را به قیامِ لِله تعریف کرد و خود جلودار اهلِ قیام بود. صیام را/صلاة را/تعلیم را/سینما را/هنر را/دانشگاه را و اصلاً همه چیز را مبارزه میدید. امام مبارزه برای خدا را تنها عنصر بازتوليد آدمها میدانست.
حالا برگردید و یکبار از این زاویه به زندگی نادر طالبزاده نگاه کنید، در زندگی او چیزی جز مبارزه میبینید؟
✍ اسماعیل فخریان
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری