نخست «شهاب الدین عمر بن محمد» که از نوادگان ابوبکر خلیفه نخستین است و «عوارف المحارف» و «اشف النصایح» از تألیفات وی می باشد و در بغداد در نزد «ناصر» خلیفه عباسی جایگاهی داشته و در سال 632 ق وفات یافته است. دوم ابوالنجیب سهروردی که عموی شهاب الدین عمر می باشد که او نیز در تصوف تألیفاتی دارد. سوم شهاب الدین یحیی بن حبش ایرک سهروردی است که شخصیت مورد نظر می باشد که بنا بر قول صحیح در سال 587 ق در شهر حلب به قتل رسید. عجیب این است که شهاب الدین عمر سهروردی که بعضی او را با شیخ اشراق اشتباه می گیرند چند کتاب در رد فلسفه نوشته است که «کشف القبایح الیونانیه» از آن جمله است. این سهروردی در واقع پیرو و مروج اندیشه ها و مکتب شیخ اشراق بوده است، نه بانی مکتب اشراق. سیر و سلوک شیخ اشراق شیخ اشراق سیر و سلوک معنوی را از صوفیان آموخت. وی کشف و شهود و ذوق را بر عقل مقدم می دانست. در آن زمان مشاییان (ارسطوییان) بر فلسفه اسلامی مستولی بودند. در میان ارسطوییان علم حضوری جایگاهی نداشت، هرچند که، گاهی در پاره ای از آثار فیلسوفانی چون فارابی به علم حضوری اشاره شده است، اما علم خداوند به عالم را نیز اینان حصولی می دانستند. شیخ اشراق سهروردی دریافت، که نه تنها روح اسلامی با این گونه تفکر بیگانه است، بلکه حکمت انسی ایرانیان باستان نیز، بر توجه به ظهور انوار عقلی و لمعان و فیضان آن ها ـ که همان عقل حضوری (مینوی خود) می باشد ـ متمرکز بوده است. آنها اشراق و شهود را اساس دانش بشر تلقی می کردند. در حکمت اشراق، ادراک وجود به نوعی شهود عارفانه حاصل می شود، نه به برهان و دلیل عقلی و دین دانش را دانش ذوقی می گویند نه دانش بحثی. آثار شیخ اشراق با وجود عمر کوتاه و پرماجرای شیخ اشراق، آثار متعددی از ایشان به جای مانده است. تعدادی از آنها ناپدید شده و چند اثر ایشان به چاپ رسیده است؛ دیگر آثار او به صورت نسخه های خطی در کتابخانه های ایران، هند و ترکیه موجود می باشد. آثار او بر خلاف کتاب های ابن سینا و غزالی، هرگز به زبان های خارجی ترجمه نشده به این دلیل هیچ گاه آثار وی در دنیای غرب به خوبی معرفی نگردیده است. اما معروفیّت او در شرق، کم تر از ابن سینا نمی باشد، و هیچ کتابی در تاریخ فلسفه اسلامی کامل نخواهد بود، مگر این که از سهروردی و مکتب فکری اش نام برده باشد. رساله های شیخ اشراق حدود پنجاه عنوان از آثار سهروردی از طریق تواریخ و تذکره های گوناگون به دست رسیده است که می توان آنها را به پنج گروه زیر تقسیم کرد: 1. چهار رساله بزرگ تعلیمی، که سه رساله آن درباره فلسفه مشایی ارسطو می باشد و رساله چهارم به حکمت اشراقی محض پرداخته است. تمام این آثار به زبان عربی نوشته شده است. 2. رساله های تعلیمی کوتاه؛ چون: هیاکل النور، الالواح العمادیه، پرتونامه، اعتقاد الحکما، اللمعات، یزدان شناخت و بُستان القلوب. این رساله ها شامل توضیح هایی است درباره مسایل مورد بحث در رساله های بلند ایشان. تعدادی از این آثار به زبان عربی و برخی به فارسی است. 3. حکایت های ساده که به زبان رمزگونه نوشته شده است و معرّف سیر و سلوک از مرحله نفس تا مرحله اشراق است. بیشترِ این رساله های کوتاه به زبان فارسی نوشته شده و عبارت اند از: عقل سرخ، آواز پَر جبرییل، الغربة الغربیه، لغت موران، رساله فی حالات الطفولیه، روزی با جماعت صوفیان، رساله فی المعراج و صفیر سیمرغ. 4. تفسیرهای متون قدیمی فلسفه و قرآن کریم مانند ترجمه رسالة الطیر ابن سینا به فارسی، تفسیر اشارات و تنبیهات ابن سینا و رساله گم شده فی حقیقة العشق در شرح رسالة العشق ابن سینا و تفسیر آیاتی از قرآن و حدیث. 5. ستایش ها، مناجات های سهروردی. سابقه تاریخی حکمت اشراقی از لحاظ تاریخی، حکمت اشراقی به مابعدالطبیعه پیش از ارسطو مربوط است. جرجانی در کتاب تعریفات، اشراقیون را از جمله فیلسوفانی می داند که استادشان افلاطون می باشد. عبدالرزّاق کاشانی، در شرح خود بر فصوص الحکم ابن عربی می نویسد که اشراقیون از سلاله «شیث»اند. ابن وحشیه در الفلاحة النبطیه اشراقیون را طبقه ای از کاهنان مصری می داند، که فرزندان خواهر «هرمس» بوده اند. سهروردی در مطارحات می نویسد که، حکمت اشراق متاثر از ما بعد الطبیعه موبدان ایران قدیم، بوده است. فیثاغورث و افلاطون از جمله ی حکمای یونان بودند که تحت تاثیر این حکمت قرار گرفتند و سرانجام ذوالنون مصری و بایزید بسطامی وارثان این حکمت گردیدند. نور در نگاه شیخ اشراق