♦️ دشت آزادگان در روزهای شروع جنگ ۲ ┄┅┅❀┅┅┄ 🔸 در پی هر شبیخون، دشمن با شدت و حدت هرچه بیشتر منازل و روستاهای ما را می‌کوبید و منوّر می‌انداخت و از زمین و آسمان آتش می‌بارید. من خود می‌دیدم که آیت‌الله خامنه‌ای پشت موتور عباس حلفی، حیدری سوار می‌شدند و چهار نفر از جوانان رزمنده عرب منطقه همراه ایشان و شهید دکتر چمران می‌رفتند. هدفشان باز کردن خاکریز دشمن و انفجار آن و ضربه زدن به نیروهایش بود. زیرا دشمن در پشت خاکریزی بلند قرار داشت و شب‌ها سربازانش می‌خوابیدند و فقط توپخانه کار می‌کرد. در پی هر عملیاتی، مقام معظم رهبری و شهید دکتر چمران مجدداً به منزل عباس حلفی، حیدری باز می‌گشتند. منزل شهید حیدری فقط هشت‌صد متر با خط اوّل جبهه بعثی‌‌ها فاصله داشت و آنجا را تا صبح می‌کوبید. هیله، همسر شهید حلفی حیدری در این زمینه می‌گوید همسرم از نیروهای جنگ‌های نامنظم شهید چمران بود او قبل از آمدن مقام معظم رهبری به منطقه طراح و شهید چمران، جوانان محل را گرد آورده و آموزش نظامی را به آنان یاد می‌داد. او از دوستان شهید علی هاشمی بود و خیلی جدی در مبارزه علیه بعثی‌ها تلاش می‌کرد. بعثی‌ها؛ چون منطقه کرخه‌ کور و طراح را اشغال کرده بودند، نیروهای زرهی آنان در پشت سیل بند و خاکریزی بزرگ مستقر کردند. بین خانه ما و اولین خط دشمن، حدود هشت‌صد متر فاصله بیش‌تر نبود و ما از لابلای پنجره‌ها حرکات دشمن را می‌دیدیم. کاملاً محل استقرار تانک‌هایشان از منزل ما قابل رؤیت بودند و از طریق شهید سرلشگر پاسدار علی هاشمی، شهید دکتر چمران با همسرم، عباس حلفی حیدری آشنا گردید و به خانه ما تردد می کرد. ما در روستای «غضبان» طراح زندگی می‌کردیم. همه مردم روستا آنجا را تخلیه کرده بودند و ما تنها مانده بودیم. یعنی من و شوهرم و تعدادی از نیروهای محلی که شوهرم آنان را آموزش داده و عملیاتی علیه دشمن انجام می‌دادند. شوهرم به شدت از بعثی‌ها نفرت داشت و بسیاری از آنان را از میان برد. او مقاوم بود و فرمانده شجاعی بود. شهید دکتر چمران ایشان را خیلی دوست داشت و از شجاعت او تعریف می کرد. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس حمید طرفی 🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی آزادگان https://eitaa.com/taakrit11pw90