🔴⚡️حکایت شیرینی‌فروشی که شیرینی نمی‌فروخت! 🔺اگر فردی به یک مغازه که سر درِ آن تابلوی «» نصب شده وارد بشود ‌، و به مغازه دار بگوید یک کیلو شیرینی به من بدهید و مغازه دار با عصبانیت و تندی بگوید اینجا شیرینی نداریم ، آیا برخورد مغازه دار منطقی‌ست؟ 🔺آیا چنین مغازه داری حق دارد با کلافگی بگوید ؛ «خسته شدم از اینکه هر روزه عده‌ای به نیت خرید شیرینی به مغازه‌ی من مراجعه میکنند»؟ 🔺اگر این فرد شیرینی فروش نیست ، آیا عقل نمیگوید تابلوی شیرینی فروشی را از سر در مغازه‌ی خود پایین بیاور؟ 🔺این مثال را زدم چون بسیاری از خانم‌ها و برخی از بلاگر های خانمِ اینستاگرامی به این سمت و سو رفته‌اند و شاکی هستند از اینکه ؛ 🔺چرا اکثر جاها به ما و خانم هایی با پوششی جذاب و خیره کننده ، به دید یک نگاه می‌شود و مردانِ هوس‌باز قصد ایجاد مزاحمت برای ما دارند؟ 🔺برای این بلاگر ها و تمام خانم هایی که از این نگاه های آلوده خسته و کلافه هستند ، باید داستانِ شیرینی فروشی که شیرینی نمی‌فروخت را تعریف کرد و در ادامه گفت : اگر شیرینی فروش نیستید [که بانوان عفیف ایرانی قطعا نیستند] تابلوی شیرینی فروشی را از شخصیت خود پایین بیاورید! 🔺حتی در خود آمریکا [که مهد آزادی‌های جنسی است] هم اگر در زنی جذابیت تحریک کننده‌ای یافت شود ، مردانِ آنجا به دنبال بدست آورن آن خواهند بود و عطش جنسی انسان در مقابل محرک های جنسی ، هیچگاه چشم و دل سیر نخواهد شد. 🔺آری... اگر تابلوی جذابیت پایین بیاید ، به طور خودکار میزان مراجعات و مزاحمت‌ها هم پایین می‌آید! ✍ میلاد خورسندی مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی