🌷«من هر وقت طراوت پوست درخت چنار را زیر دستم احساس می‌کنم همان اندازه سربلندم که ملت‌ها به داشتن شاهکارهای هنری... گاوی که در یونجه‌زار می‌چرید، چنان در گردش هستی رها بود که با رهایی خود بستگی‌های خانوادگی مرا سست می‌کرد... گیاهی دیدم که سراپا آبی بود و چون چندتای آن را از دور می‌دیدی، می‌پنداشتی تکه‌ای از صبح را روی زمین انداخته‌اند. به هنگام بامداد، گل‌های کاسنی چنان جلوه‌ای داشتند که نهانی‌ترین آینه‌های احساس را پر می‌کردند. گاه زیبایی چنان به ما نزدیک می‌شود که از تار و پود هستی نیز می‌گذرد و در ما سرازیر می‌شود. باید همیشه چنین باشد. سال‌ها پیش در بیابان‌های شهر خودمان زیر درختی ایستاده بودم، ناگهان خدا چنان نزدیک آمد که من قدری به عقب رفتم. مردمان پیوسته چنین‌اند تماشای بی‌واسطه و رو در رو را تاب نمی‌آورند، تنها به نیم رخ اشیاء چشم دارند.» 📚 هنوز در سفرم، به کوشش سهراب سپهری، ص ۹۳، نشر فرزان روز ⚜️ @taammolat74