✔️ ادامه...
🔸اول منورالفکران صدر مشروطه که خورد و خوراکشان را سفارت انگلیس میداد، گرچه توانستند سلسله قاجار را براندازند، چون در سراسر جهان، مدرنیته زیر ضربات انتقادهای مارکسیستهای فرانسوی، روسی و... قرار داشت، خیلی زود بهنحوی مستحیل شدند که یادشان رفت، باید در موضع نقد و نظارت بر دولت و حکومت قرار بگیرند.
🔹آنها با تدارک کودتای اسفند 1299 (که کمتر از یک ماه پیش، صدسالگیاش گذشت)، دوره استبدادی بینظیری را برای ایران معاصر پدید آوردند که تا امروز هم عوارضش باقی است؛ در این عصر ترقی، اصلیترین مبلغان و مترجمان مدرنیته در کشور، مبدل به دولتمردان حکومت رضاقلدرخان شدند و اول، وسط و آخر دوره پهلوی اول تا کنار زدن او توسط انگلیس و سرکار آمدن پهلوی دوم را مدیریت کردند. پهلوی مولود این جریان روشنفکری بود که چپگرایی را درونش ذوب میکرد و راستگرایی را تقویت.
🔸با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57، وقتی دودمان پهلویها در هم تنیده شد، حزب روشنفکری باید دست و پایش را جمع میکرد، اما بهدلیل فقدان رهبریای هوشمند و پیچیده، خیلی زود خود را برابر انقلاب قرار داد و به ناگزیر، موج مردم او را کنار زد و حالا با درک شرایط جدید، این حزب نهانروش، کمی به عقب رفت و تلاش کرد نهاد آکادمی را که از گذشته در اختیار داشت و صنایع فرهنگیای نظیر سینما را به زیر انقیاد خود درآورد و طبعا در آن شرایط (برخلاف تمامی چهار دهه پیشینش که سرسپردهای تام در برابر پهلویها بود)، در قامت نقاد نظام نوین، ظاهر شد؛ اگر گفته شود که ریشه این همه کینه و شکوه در تمامی دهههای اخیر از کجاست، باید به این پدرکشتگی تاریخی اشاره کرد که ایران اسلامی، دولت محبوب روشنفکران را کنار زد و این داغ بیدرمانی برایشان به شمار میرفت.
🔹دوم آوینی خیلی زود این حرکت موذیانه را فهمید (از همان طلیعهای که مخملبافش را که حاضر نبود در لانگشات با این طیف جاگیر شود، در کلوزآپ مفتون خود کردند) و هشدار داد که تظاهر به دانایی روشنفکری با دانایی متفاوت است؛ او با پوست و گوشت و خونش این جریان را میشناخت و درک میکرد که تظاهر و جلوهفروشی، چه میزان موثر است و البته تباهکننده...
🔗 برای خواندن ادامه مطلب،
اینجا کلیک کنید.
⚜️
@Taammolat74