|هو المستعان
#سیره_شهدا
همشهری حافظ بود و در کنار مادری مهربان و پدری متدین و مخلص، سالهای زیبای کودکی رو پشت سر میگذاشت.
حجب و نجابت زینتی بود که نسرین همیشه به آن آراسته بود و نشاط دائمی او ریشه در عبادات و نماز و روزهای داشت که در انجامش دقت میکرد.
اعتراض او در نامشروع بودن حکومت وقت و نابسامانیهای رژیم شاه، ناراحتی نیروهای امنیتی را به دنبال داشت تا حدی که دختری دبیرستانی را تحت تعقیب قرار دادن.
اما با تمام اینها توجهش به درس کم نشد و با معدل 18 دیپلم گرفت.
با توکل بر خدا گام در خدمت به خلق خدا گذاشت و
توان خودش رو صرف خدمت در کمیته امداد، کمیته انقلاب اسلامی، سپاه و جهاد سازندگی کرد.
او میخواست تا با خدمت به محرومین در جهاد سازندگی، هر چه بیشتر به پروردگارش نزدیک شود.
و این تلاش را در روستاهای اطراف دیارش کرد و جهادگرانه کلاسهای فرهنگی و نمایشگاه عکس و کتاب به راه انداخت و سعی میکرد تا زنان سرزمینش را از چشمهی معارف انسانساز اسلام سیراب کند.
فقر فرهنگی شدید کردستان، نسرین را راهی دیار کردستان کرد و تا آنجا که توان داشت ارگانهای ضعیف و مردم محروم آنجا را توان الهی بخشید.
حتی وقت استراحت شبانه خویش را در فرمانداری و برای تقسیم کردن کوپنهای مردم مهاباد صرف کرد. بعضی اوقات تا نیمههای شب با وجود خطرهای فراوان آن شهر، برای آموزگاران متعهد آن دیار جلسه میگذاشت.
شهادت و مفقودالأثر شدن برادر دوباره او را راهی شیراز کرد.
و اینک با مسئولیت سنگینِ ابلاغ اندیشه شهدا، به مهاباد بازگشت و در سپاه، جهادسازندگی، بنیاد امور جنگزدگان، فرمانداری، آموزش و پرورش و سپاه پاسداران مجاهدت کرد و لایق تصدیگری تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد شد.
این مسئولیت او را از رسیدگی به دیگر ارگانها غافل نکرد تا اینکه مثل همیشه که دنبال رفع نیازها بود، نیاز شدید آموزش و پرورش او را به جایگاه معلم تربیتی کشاند و به آموزش معلمین و مربیان نهضت سوادآموزی پرداخت.
با بهار سال ۱۳۶۱، بهار زندگی نسرین هم شروع شد و با جوانی مثل خود مجاهد در سپاه ازدواج کرد و درحالیکه اولین تابستان زندگی مشترک را تجربه میکرد، در شامگاه هنگامی که از مراسمی به منزل باز میگشت سوار خودرویی شد اما در مسیر به کمین عوامل ضدانقلاب افتاد و در آن جمع، تنها، او مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.
شهیده نسرین افضل
#لشکر_صد_نفره
#بانوی_تراز
@tabeen113