🖤 شوهرم و بیوه ی جوان ❌❌❌ طبقه بالاییمون یه خانم بیوه بود با یه بچه کوچیک تازه اومده بودن محله ما،خوشگل و خوش اندام بود و طوری حرف میزد که عالم و آدم رو مبهوت خودش می‌کرد شوهرم آدم قید و بند داری بود و کارش تعمیرات وسایل گرمایشی سرمایشی بود یه روز همسایمون اومد و گفت که شوفاژم خراب شده و شوهرم رفت تا درستش کنه منم باهاش رفتم... یهو شوهرم بهم گفت که فلان وسیله رو جا گذاشتم منم ساده لوح رفتم نیم ساعت طول کشید تا پیداش کنم اما وقتی برگشتم بی سرو صدا وارد خونه شدم و با صحنه ای که جلو روم دیدم کل زندگیم نابود شد .زن همسایه..... https://eitaa.com/joinchat/4103602930Cbe642b14a0 🌺🌸🌺🌸🌺🌸