🔰
مهاجرت دهقان و خیانت همسرش به او...
دهقان فقیری بود که زندگی بسیار سختی داشت.او زنی داشت که در حسن و زیبایی و جمال نظیر نداشت.روزی زن به مردش گفت: «بیا از اینجا هجرت کنیم،مرد گفت: «من با این پیشنهاد موافقم ولی من از یک چیز می ترسم و آن است که می ترسم راه بی وفایی در پیش بگیری.زن، سوگند یاد کرد و گفت من همیشه با تو خواهم بود.مرد به پیشنهاد زن، از وطن خود به جای نامعلومی سفر کرد.درمنزلی،برای استراحت توقف کردند.مرد به خواب عمیقی فرو رفت.در همین حین،امیر زادهای که برای شکار به آن اطراف آمده بود چشمش به زن افتاد، شیفته او شد و گفت: «اگر از آن مرد جدا شوی، به زندگی خوبی خواهی رسید.زن...😳♨️
ادامه داستان😱👇
https://eitaa.com/joinchat/3130523775C456d8c0c69