✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سيره‌ عملی امام على عليه السّلام (بخش دوم) 🔹يك روز عقيل برادر آن حضرت درخواست كمك مالی كرد و گفت: من تنگدستم مرا چيزى عطا كن، حضرت فرمود: صبر داشته باش تا ميان مسلمين تقسيم كنم، سهميه‌ی تو را خواهم داد، عقيل اصرار ورزيد، (عليه السّلام) به مردی گفت: دست عقيل را بگير و ببر ميان بازار، بگو قفل مغازه‌ای را بشکند و آنچه در ميان مغازه هست بردارد. عقيل در جواب گفت: ميخواهی مرا به عنوان دزدی بگيرند. (عليه السّلام) فرمود: پس تو ميخواهی مرا سارق قرار دهی كه از بيت المال مسلمين بردارم و به تو بدهم؟! [۱] يك روز معاويه به يكى از دوستان اميرالمؤمنين (عليه السلام) به نام ضرّار گفت: مقدارى از اوصاف و اخلاق (عليه السّلام) را برايم شرح بده: گفت هر چه بگويم در امان هستم، گفت در امان خواهی بود. 🔹ضرّار گفت سوگند به خدا كه او در كسب مكارم اخلاق بلند همت بود، به عدل حكم ميكرد، چشمه‌های علم و دانش از همه‌ی وجودش جوشان بود، از دنيا و زرق و برق آن وحشت داشت، با شب و تاريكی‌اش مأنوس بود، او در دل شب‌ها خيلی گريه ميكرد و با خدای خويش مناجات می‌نمود، لباس خشن می‌پوشيد، نان خشك می‌خورد. او در ميان ما مثل يكی از ما بود و به محض آن كه او را می‌خوانديم پاسخ مثبت ميداد، و با همه قرب و نزديكی كه با او داشتيم هيبتش ما را ميگرفت و ما نمی‌توانستيم چشم در چشمش بيندازيم. وقتی می‌خنديد، دندان‌هايش مثل لؤلؤ بود، اهل دين را محترم می‌شمرد، مساكين و محرومين را دوست ميداشت، مردم قوی در باطل خود به او طمع نمی‌بردند، فقراء هم از عدل حضرتش مأيوس نمی‌شدند. به خدا قسم در بعضی مواقع در دل شب‌ها او را در حالی در محراب عبادت می‌ديدم كه مثل انسان مار گزيده به خود می‌پيچيد و با ناله گريه ميكرد. مثل آن است كه الآن دارم صدای نازنينش را ميشنوم كه ميفرمود: ای دنيای پست آيا به من تعرّض ميكنی، مرا به سوى خود تشويق ميكنی؟ هيهات، هيهات برو و غير مرا فريب بده، مرا به تو حاجتی نيست! سپس ميفرمود: آه آه از كمی توشه و طولانی بودن سفر و وحشت راه! 🔹در اينجا بود كه اشك معاويه و يارانش جاری شد و گفت: قسم به خدا ابوالحسن اينچنين بوده، تو در فراقش چگونه صبر ميكنی؟ گفت صبر كسی كه فرزندش در دامنش ذبح شود، آنگاه ضرّار در حالی كه گريه ميكرد از جای برخاست و كاخ معاويه را ترك كرد. معاويه خطاب به دوستان خود كرد و گفت: اگر من از ميان شما بروم شما مرا اينگونه ثنا نخواهيد گفت. يكی از حضار پاسخ داده هر كس صاحب آن چيزى است كه به دست آورده! [۲] مقدارى عسل و انجيز از هَمْدان و حُلْوان برای حضرت آوردند، امر فرمود بين يتيمان تقسيم كنند و خود حضرت شخصاً بچه‌های يتيم را نوازش ميكرد و از عسل و انجيز به دهانشان می‌گذاشت، عرض ميكردند چرا شما اين كار را ميكنيد؟ ميفرمود: امام پدر يتيمان است، اين عمل را انجام ميدهم تا احساس بی‌پدری نكنند. [۳] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۴۱۴ [۲] ارشاد دیلمی، ج ۲، ص ۱۳-۱۴ [۳] بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۲۳ 📕سيره عملی امام على (ع)، سیدکاظم ارفع، ج ۲، ص ۱۸ منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم @tabyinchannel