داستان نشانه ایـ_یـ_ی_ای اون روز همه نشانه ها با سر و صدای زیادی که از بیرون میومد بیدار شدن و از خونه هاشون اومدن بیرون تا ببینن این همه سر و صدا از کجاست و برای چیه؟ همه نشانه ها بیدار شدن بجز " آ ا" و " اَ َ " همه با تعجب دیدن یه نشانه جدید با کلی شکل مشغول اسباب کشی به شهرک الفباست. گفتن: وااااای چه خانواده شلوغی! خدا به دادمون برسه! اونا از دور دیدن که دوتا از اعضای این خونواده عصا دارن و به سختی دارن وسایل رو میارن. دلشون سوخت و اونایی که میتونستن رفتن کمکشون. وقتی همه وسایل رو آوردن و توی این خونه (اشاره به جای " ای" در جدول) جا دادن؛ خانواده جدید از همه تشکر کردن.. و خواستن که چند دقیقه ای پیش شون بمونن تا با هم آشنا بشن! اونا هم قبول کردن. ا يـ عصاش رو برداشت بلند شد و گفت: من پدر این خانواده هستم. چون دیگه پیر شدم؛ مجبورم همه جا با عصا برم. بچه های من خیلی با ادب هستن و هرجا بریم همیشه منتظر می مونن تا اول من وارد بشم. به همین خاطر همه به من میگن: ايـ اول نشانه ها با هم گفتن: خوشبختیم آقای ايـ بعد نوبت به "يـ " رسید که خودش رو معرفی کنه. " يـ " بلند شد و گفت: من پسر خانواده هستم. نشانه ها گفتن: وااااای چقد شبیه پدرت هستی! "يـ" گفت: بله. هر کی ما رو میبینه همینو میگه. بعضیا هم ما رو با هم اشتباه میگیرن. من همیشه وسط میشینم. برای همین به من میگن: " يـ " وسط. من میتونم با همه شما دوست بشم. نشانه ها گفتن: متشکریم. ما هم دلمون میخواد با شما دوست بشیم! "ی" گفت: منم دختر خانواده هستم. همه میگن منم خیلی به مادرم شبیه هستم. من همیشه آخر میام. شما بگید اسمم چیه؟ " ی " آخر آفرین به شما! "ی" گفت: منم مثل برادرم میتونم با شما دوست بشم! نشانه ها گفتند: خوشحالیم که دوست خوبی مثل شما داریم. "ای" با کمک عصاش بلند شد و گفت؛ منم مادر بچه ها هستم. چون خیلی پیر شدم؛ زیاد جایی نمیرم. من تو شهرک الفبا فقط میتونم با یکی رفت و آمد داشته باشم و هرجا اون باشه میرم. این نشانه به زودی وارد شهر الفبا میشه و من رو از تنهایی در میاره. نشانه ها با ناراحتی گفتن: چه بد!!!!! یعنی باید همیشه تنها باشی؟ "ای" گفت: فعلا بله. اما بعد که دوستم بیاد شما بعضی وقتا من رو میبینید! کم کم وقت خداحافظی رسید. نشانه های ( ب- د - م - س - ت - ر - ن) از اینکه دوست جدیدی پیدا کرده بودن خیلی خوشحال بودن. موقع خداحافظی؛ " يـ " وسط و " ی " نشانه های ( ب - س - ت - ن ) رو محکم بغل کردند و همدیگه رو بوسیدند. اونا کنار نشانه های ( د - ر ) نشستن و با هم عکس گرفتن. اون روز برای نشانه " ای" یه روز خوب و به یاد موندنی بود!