ماندگاری با تجربه‌نگاری      آغاز دهه هفتاد، وقتی برای نخستین بار به‌عنوان معلم سر کلاس درس حاضر شدم، یکی از دبیران مورد علاقه و اثرگذار دوران تحصیلم که انگیزه معلمی را در من شعله‌ور کرده بود گفت: «نیرو! معلمی نود درصد تجربه است و ده ‌درصد سواد» . به هر روی، دانش و تجربه مکمل یکدیگرند. مَثَل این دو، مَثَل دو پا برای حرکت آدمی است. به یکی تکیه می‌کنیم و دیگری را پیش می‌بریم و در گام بعدی، با اتکا به دیگری، پای عقب‌مانده را به جلو سوق می‌دهیم. به تجربه تکیه و دانش (نظریه) را ایجاد می‌کنیم و به دانش تکیه و تجربه را تفسیر می‌کنیم. در این میان، معلمی خاستگاه تجربه‌های سرشار و گوناگونی است که هر کدام می‌تواند واجد آثار پیش‌برنده یا بازدارنده درخور توجهی باشد؛ تجربه‌هایی که لزوماً نه مسبوق به سابقه معلم هستند و نه مندرج در کتاب، ولی می‌توانند رافع نیاز معلمان تازه‌کار و عامل بهره‌وری بیشتر معلمان کهنه‌کار باشند. به‌ویژه که معلم هرسال با دانش‌آموزان، کلاس‌ها و موضوعاتـی کامـلاً متفاوت مواجه است. معلم در این شرایط برای اداره کلاس و تحقق اهداف آموزشی خویش نمی‌تواند تنها به دانش صریح1 مندرج در کتاب‌ها اکتفا کند، چراکه آن را پاسخگوی موقعیت‌های ناخواسته و بی‌شمار پیش رویش نمی‌یابد، بلکه به گستره‌ای از دانش نیازمند است که آن را به‌طور ضمنی2 دریافته است؛ دانشی که در پی تجربه‌های شخصی پدیدار شده و به آسانی تن به نمایش و بیان صریح نمی‌دهد. از این رو، شاهدیم که علاوه بر برنامه‌های درسی رسمی یا آشکار، برنامه درسی پنهان3 یا همان تجربه‌های قصدنشده در دایره امور کلاس قرار می‌گیرند. این تجربه‌های گران‌سنگ که به بهای عمر گرانبار معلم و دانش‌آموزان پدید می‌آیند، در سینه و خاطر ایشان هستند که غالباً به ورطه فراموشی سپرده می‌شوند و قابل دسترسی و استفاده نیستند. در حالی که می‌توان با بهره‌جویی از تجربه‌نگاری، ضمن بی‌نیازی از بازانجام ناکامی‌ها، بر قلمرو روش‌ها و الگوهای مؤثر در جریان آموزش افزود و با کمترین هزینه و آزمون و خطا مسیر رسالت و اثربخشی خود و یادگیری لذت‌بخش فراگیرندگان را هموارتر کرد. تجربه‌نگاری، به‌ویژه اگر در قالب خاطرات صورت پذیرد، شیرینی و باور دیگری را بارور می‌کند. نمونه اين کار را می‌توان در کتاب آقامعلم4 نوشته فرانک مک‌کورت مشاهده کرد. او که یک معلم معمولی و ناآشنای ایرلندی‌تبار بود، پس از ثبت تجربه‌های معلمی خویش، نه‌تنها پرفروش‌ترین کتاب وقت ایالات متحده را رقم زد و خود را نام‌آشنا و شهره ساخت، بلکه در مدیریت دانش5  نقشی ایفا کرد. نگارنده، این کتاب را پیش‌تر در شماره هشتم رشد معلم سال 1391 معرفی کرد. رمزینه‌ آن در مقابل آمده است. از آن پس من نیز تجربه‌های معلمی خود را در وب‌نوشت «یادداشت‌های آقامعلم» درج کردم. این تجربه چهارده پیامد ضمنی به دنبال داشت: شناخت برنامه درسی پنهان کلاس؛ بهبود مستمر و خودارزیابی، تولید دانش کاربردی و بومی؛ گفتمان هم‌رسانی تجربه‌ها؛ گسترش فضای ارتباطی معلم؛ دریافت بازخورد اثربخش؛ پویایی نوآورانه معلم؛ رصد بیرونی جریان کلاس؛ الگوگیری معلمان تازه‌کار؛ مهارت‌افزایی نگریستن و نگاشتن؛ پیوند هم‌افزای تعلیم و تألیف؛ افزایش انگیزه آموزشی؛ رفع خشکی و تلخی کلاس و بالاخره شناخت و هم‌سویی بیشتر دانش‌آموزان و معلم. شرح این تجربه‌ها در «یادداشت بنویس، آقامعلم!» در شماره 8 سال 1395 رشد مدرسه فردا به رمزینه مقابل آمده است. از آن پس تاکنون نیز بهره‌های ناخواسته و ارزنده‌ای، افزون بر موارد مزبور، کسب کرده‌ام. نخستین بهره آن ایجاد ارتباط گسترده‌تر با معلمان و مدیران مناطق گوناگون کشور بود که عرصه امکان بیشتری را برای انتقال تجربه‌ها در نشست‌هایی به شکل سخنرانی و کارگاه فراهم کرد. این موضوع جدا از افزایش فرصت‌های کاری و درآمدی، احساس مفیدبودن و عزت‌نفس ویژه‌ای به دنبال داشت. اغلب محتوای این نشست‌ها بر تجربه‌های زیسته مستند و نگاشته مبتنی بود و پس از تحلیل کیفی و آرایش آن‌ها، دلالت‌هایی کاربردی ایجاد می‌کرد که بر ارزش آن‌ها می‌افزود. بازخوردهای رضایتمندانه نسبت به تغییرات برخاسته از این ارائه‌ها، به حس خوب و شناخت مضاعف گوینده و تقاضایی فزاینده منجر می‌شد که بهره‌های گسترده‌تر، از جمله یادداشت‌های متعدد در نشریات را به ارمغان داشت. گفتنی است، بخش عمده داده‌های کیفی رساله دکترای نگارنده نیز از همین تجربه‌نگاری‌ها برخاسته است. شرح این مطلب در سخنرانی تقریباً کوتاه نگارنده در یکی از همایش‌های ارائه تجربه معلمان بیان شد. دیدن فیلم آن6 با استفاده از رمزینه مقابل در تبیین و انگیزه‌بخشی این موضوع مؤثر است.