💢...و اما ذیلا، یادداشت بسیار زیبای وارده از سوی برادر ارجمند جناب آقای سیدحسین رضوی خوسفی؛ دبیر محترم آموزش و پرورش ناحیه 2 شهر دارالعلم و العباده یزد را تقدیم حضور شما مخاطبان گرانقدر دانشگاه فرهنگیان می نماییم:
به نام خدای دانایی
بعد از بیست سال معلمی یاد گرفته ام که ...
در مدرسه ای که در آن مشغول به کارم همکار عزیزی دارم که در اولین سال های معلمی شاگردم بوده است و اکنون در کسوت یک معلم همکار شده ایم و این البته هم برای من و هم برای این عزیز، شوق انگیز و افتخارآفرین است.
چندی پیش در صحبتی که از آن سال های دور با هم داشتیم، این آشنای قدیمی از من پرسید:
آرامش و طمأنینه این روزهای شما با جنب و جوش آن روزهایی که معلم مان بودید، به هم نمی آید.
چه طور شد به اینجا رسیده اید؟!
در پاسخش گفتم:
اتفاقا این دو، دو روی یک سکه اند.
حاصل نشاط، شور و شوق آن روزها، سرزندگی و آرامش خاطری است که این روزها در کلاس درس دارم و تصور نکن که این آرامش و سکون، حاصل خستگی و فرسودگی گذر این بیست سال معلمی است.
من، در طی این مسیر دراز، پیش از آن که خسته و مانده شده باشم، انرژی و نشاط کسب کرده ام و پیش از آن که آموخته باشم، خود آموخته ام، من، معنا و حلاوت زندگی و معلمی کردن را از پس این همه سال کلاس رفتن و آمدن ها یافته ام.
پس از این بود که بر آن شدم که قلم دست گیرم و برای این همکار جوان و شاگرد سال های دورم بنویسم که از بیست سال معلمی خود چه چیزها یاد گرفته ام...
ـ یاد گرفته ام که برای نوشاندن جرعه ای نور به دانش آموز، خود باید اقیانوسی از روشنایی نوشیده باشم.
ـ یاد گرفته ام که باید در کلاسم، به بچه ها جرأت دانستن بدهم تا خود، یاد بگیرند و یاد دهند.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید همچون سربازی باشند که آرزوی ژنرال شدن را داشته باشند، نه سرباز ماندن را.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بیاموزند که به جای آن که بارشان را سبک کنند، شانه هایشان را قوی کنند.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که از هیچ نباید بترسند جز خدا و خودِ ترس.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بیاموزند که به جای آن که گوسفندی باشند فرمانده صد شیر، شیری باشند فرمانده صد گوسفند.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که موفقیت به معنی خوشبختی نیست و هر آدمی ممکن است موفق باشد، اما خوشبخت نباشد.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بخواهند تا بتوانند.
ـ یاد گرفته ام که به بچه ها باید یادآوری کنیم که در زندگی دو منبع آموختن و درس گرفتن دارند آموزگار و روزگار. که اولی به بهای عمرش و دومی به بهای عمرشان، درسمان می دهند.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که اگر می خواهند با عقاب پرواز کنند با مرغ خانگی نشست و برخاست نکنند.
ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بفهمانم که شکست بخورند اما تسلیم نشوند.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بفهمند که برنامه ریزی نکردن یعنی برنامه ریزی کردن برای شکست.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید خود اندیشه هایشان را شکل ببخشند و الا دیگران اندیشه هایشان را شکل می بخشند.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که همه آدم ها سیاه یا سفید نیستند، آدم ها می توانند خاکستری هم باشند.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند به ازای هر دشمنی، دوستی هم هست.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بیاموزند که در کار گروهی یا همه با هم غرق می شوند، یا همه با هم نجات پیدا می کنند.
ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بیاموزند که از شکست پند بگیرند و از پیروزی لذت ببرند.
ـ یاد گرفته ام که در کلاس درس، چون خورشید باشم تا اگر نخواستم بر آنان بتابم، نتوانم.
ـ یاد گرفته ام که بزرگوارتر از آن باشم که از دانش آموزانم برنجم و نجیب تر از آن که آن ها را برنجانم.
ـ یادگرفته ام که اگر دیگران را بسازم، همان موقع است که خود را ساخته ام.
ـ یاد گرفته ام که باید ذهن بچه ها را گرسنه کنم نه سیر.
ـ یاد گرفته ام که به جای آنکه اندیشه ها را به آنها بیاموزم، اندیشیدن را به آنها بیاموزم.
ـ یاد گرفته ام که مثل بچه ها فکر کنم و مانند بزرگسالان عمل کنم.
ـ یاد گرفته ام که پرورنده ی رؤیای دانش آموزانم باشم، نه نابود کننده ی آن.
ـ یاد گرفته ام که به جای بستن سرب به تخیل بچه ها به آن بال پرواز بدهم.
ـ یاد گرفته ام که باید کاری کنم که بچه ها پیش از آن که مرا دوست داشته باشند، خودشان را بیشتر دوست داشته باشند.
ـ یاد گرفته ام که باید آنچه برای بچه ها بهتر است را انجام دهم، نه آنچه برای خودم.
ـ یاد گرفته ام که از دانش آموزانم در جمع، تعریف و دور از چشم دیگران، از آنان انتقاد کنم.
ـ یاد گرفته ام که در کلاس درس به بچه ها نخندم بلکه با آن ها بخندم.
ـ یاد گرفته ام که باید کلاسی ایجاد کنم که همه در آن پرنده باشند، نه جمعی پرنده و جمعی زمین گیر.
✍
#تدریس_خلاق
🕯
@tadris_khallagh 🕯