مادر شهید در حالی‌که  قطرات اشک را با گوشه چادرش به آرامی پاک می‌کند می‌گوید: روزهای آخر یک بار در همین اتاق امیر را دیدم که دارد یواشکی چیزی می‌نویسد، صبح زود بود، بعدها فهمیدیم وصیتنامه‌اش است. تنها چیزی که تا امروز آرزویش بر دلم مانده این بود که می‌خواستم قبل از خاکسپاری سینه امیررضا را ببوسم ولی همکارانش نگذاشتند داخل قبر فرزندم را ببینم و این دلتنگی همچنان ادامه دارد و در این لحظات گریه امانش نمی‌دهد و پدر ادامه می‌دهد او سالم رفت اما بی سر و دست برگشت. 🌷شهید امیررضا علیزاده🌷 ●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●