فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمدعلی بغلم بود. جلوی آینه‌شمعدان سر طاقچه ایستاده بودم، درحالی‌که با تو تلفنی حرف می‌زدم، فاطمه شکلک درمی‌آورد و محمدعلی غش‌غش می‌خندید. بغض کردی: «سمیه، تو رو به خدا دیگه این کار رو نکن! خیلی اذیت می‌شم وقتی صداش هست و خودش نیست!» ♥️