کانال خبری معراج شهدا
اولین شعر در رثای مادر شهیده فاطمه اسدی، توسط استاد امیری اسفندقه سروده شد: دست در دست نور می‌آید ز
شعری دیگر در رسای بانوی شهیده فاطمه اسدی خبر آمد که زنی خاک شده خاک هم از بر او پاک شده پیکرش در دل کوه جا مانده دخترش چشم به راه وا مانده آن دگر شیرخورش جان داده مگر او دست پدر نان داده؟ سی وهفت سال که او خوابیده، این چه نوری است بر او تابیده؟ خواهر کرد و نجیبم ؛ بانو تو چه کردی که عدو زد زانو؟ آن همه غم ؛ به دلت سنگین بود خون تو از دگران رنگین بود جگر از غصه تو سوخته شد دخترت چشم به در دوخته شد نکند زنده به گورت کردند؟ یا که بنشسته و کورت کردند؟ آنکه بر پیکر تو تازیده به کدامین شرفش نازیده؟ آن حرامی که به تو رحم نکرد پس چرا با کفنی دفن نکرد؟ آن صلابت ز کجا آوردی؟ نکند فاطمه یاد آوردی؟ خفته در خاک وطن ؛ مام وطن، تو چه کردی که شدی پاره تن؟ شیرزن نه ؛ که به میدان مردی بدنت تکه شد از نامردی همه مردان که به غیرت نازند، قافیه با تو دگر می بازند به حیای تو همه مفتخریم ما هراسی به دل خود نخریم فاطمه؛ ضامن تو فاطمه است فاطمه؛ فاطمه و فاطمه است 🌹اینجا معراج شهداست 👇 @tafahoseshohada