احوالات کوفه خطبه حضرت زینب (س) در مجلس ابن زیاد ملعون روح بقا نور حیا زینب است قافله سالار وفا زینب است ذکر شب فاطمه یا زینب است بانی اجلاس عزا زینب است حافظ خون شهدا زینب است صاحب فریاد رسا زینب است اسوه احرار جهان زینب است مفتی ما سینه زنان زینب است دختر حاحب سخن بوالحسن خواهر محبوب حسین و حسن نوحه سرای مُحن پنج تن نور قوی پنجۀ ظلمت شکن تیغ دو دم جای زبان در دهن نطق از او یاد گرفته سخن شیر مگو شیر کجا ناطق است شیر به خاک قدمش عاشق است لنگر کشتی یقین زینب است سنگر قرآن مبین زینب است زینت جنات برین زینب است حِصن حصین حَبل متین زینب است صاحب رفتار متین زینب است خاک رهش مهر جبین زینب است هستی اسلام ز هستی اوست نام عزیزش به علی آبروست بانوی عالیه شجر زینب است مفخرابنای بشر زینب است راقم منشور ظفر زینب است نور بصر شور سحر زینب است مثل پسر فخر پدر زینب است حُسن امامان همه در زینب است ما همه دلداۀ این مکتبیم جان بکفانِ عَلمِ زینبیم عاشقی از کوه سوالی نمود گفت که ای صخرۀ صعب الصعود هیبت سنگین ترا صد درود مرحمتی کن که شود رهنمود ازتو چه کس گوی رقابت ربود کیست که مثلش نبوَد بر وجود کیست که هم فاطمه هم زینب است گفت به عباس قسم زینب است زن نه از آن زن که تو بشنیده ای گُل نه از آن گُل که تو برچید ه ای ماه نه آن مَه که پسندیده ای عشق نه عشقی که تو بگزیده ای شیر نه شیری که بسا دیده ای دیدن او را نتوان دیده ای دیده و بشنیده کجا زینب است مجتهد کرب و بلا زینب است زادۀ مرجانه به او داد زد گفت که ای بانوی صاحب خرد رهبرتان زد به جهان دست رد خُفت در آن معرکه خونین جسد کیست در این کوفه شما را مدد غصه امانت ندهد تا ابد حرف بزن آن همه احساس کو پرچم صد پاره عباس کو کم گِله از شیوه بیداد کن آل امیه به خوشی یاد کن  نرم سخن باش و دلم شاد کن جان خود از مهلکه آزاد کن فکر سرِ سیّد سجاد کن واهمه از خنجر پولاد کن گر شنوم صحبتی از کربلا    لحظه امانت ندهم مطلقا   خاتمه چون یافت سخنهای او جست ز جا زینب آزاده خو نوبت او شد که کند گفتگو مثل علی شد به عدو روبرو گفت که ای بی خرد کینه جو فکر نکن زاهد فرزانه ای طبق سند زاده مرجانه ای من خلف فاطمه اطهرم عالمۀ عترت پیغمبرم بر سر نسوان جهان افسرم خواهر عباس وفا پرورم تیز تر از خنجر مرگ آورم گرچه زنم لیک همان حیدرم داده به من شیر شرف فاطمه شیر ز روبه نکند واهمه ما به چه جرمی شده ایم متهم مرگ بر این دولت صاحب ستم شام اگر قسمت من شد رَوَم بر شرف فاتح خیبر قسم فاطمیم حیدریم زینبم بر دهن رهبرتان می زنم مثل علی جاهد آزاده ام شیرِ نترسم علوی زاده ام