🥀خبر رسیده بود علی حکومت را به دست گرفته
یمنی ها جمع شدند گفتند برویم برای تبریک و بیعت
کاروان هزار نفرشده بود
گفتند هزینه هامان بالا می رود جمع وجورتر برویم شدند ۱۰۰نفر
دوباره جلسه گذاشتند گفتند ۱۰۰نفرهم زیاداست شدند۱۰نفر
رسیدند
قبل از رسیدن به دارالخلافه گفتند: ازمیان خودمان یکی انتخاب کنیم برود از طرف یمنی ها تبریک بگوید و بیعت کند.
باتقواترین و بااخلاص ترین وزاهدترین و آگاه ترینشان راانتخاب کردند.
به محضرابوتراب رسید گفت :تبریک من را از سمت مردم یمن پذیراباشید.
ابوتراب گفت: خودت رامعرفی کن
گفت: مرادی هستم ابن ملجم
ابوتراب لبخند زد دلیل خنده راپرسیدند گفت: بگذریم!
کاسه ای شیرو شکر به محضرش آوردند تا بنوشد .
گوشه بازداشتگاه کز کرده بود و به کارش فکرمی کرد مثل خنده ی کفتارها لبخندی لزج و چرک وخیس می زد.
گفتند:این را ابوتراب فرستاده بنوش
کافر همه را به کیش خود پندارد؛ پنداشت که زهرآلوداست کاسه ی شیر وشکر را پس زدکاسه ای که ابوتراب برآن لب زده بود
برگشتند گفتندلب نزده
باهمان چهره زرد وروی نحیف و دست و وپاهای ورم کرده آهی کشید و گفت: به خدای آسمان ها سوگند اگر جرعه ای ازآن شیرو شکرنوشیده بود دربهشت بامن همنشین بود.
😔ما داغدار مردی هستیم که تمامیت انسانیت بود تمامیت عدالت
تمامیت زهدو تقواو ورع
یاابوتراب !تو چه منشوری هستی که پهلوانان و حکمرانان و شاعران وپدران هرکدام جرعه ای از تو را در دست گرفته اند ویاعلی می گویند.
🌱صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین یاعلی علیه السلام
https://eitaa.com/httpstadabbor_quran