📝 نگاهِ پسرک محو تماشای کاپشنی زیبا در فروشگاه بود؛ خانمی که قصد ورود به فروشگاه داشت متوجه او شد ولی چیزی نگفت و ‌داخل شد. چند دقیقه بعد، در حالی‌که آن کاپشن در دستانش بود بیرون آمد و پسر را صدا زد. پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد، وقتی آن خانم کاپشن را به ‌او داد پسرک با چشمان خوشحال و صدای لرزان پرسید: -ببخشید شما خدا هستید؟ -خانم گفت: نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم؛ -پسرک گفت: می‌دانستم که شما با خدا نسبتی دارید...! 🌺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و‌ سلم: تو نیت را خالص کن، عملِ کم هم تو را کفایت می‌کند. (بحار، ج ٧٠، ص ١٧٥). 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان ‎‌‌‌