📚زن بدکاره در زمانهاي قديم زن زانیه ای بود که هروقت بچه ای از طریق نامشروع می زائید به تنوری می انداخت. و آنهارا می سوزاند، تا اینکه اجلش رسید و مُرد. اَقربای و خویشان او، زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و بخاکش سپردند، ولی یک وقت متوجه شدند زمین جنازه این زن بدکاره را قبول نمی کند و به بیرون انداخته آن عده که در جریان دفن این زن بدکاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد، جنازه را در جای دیگر دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد. مادرش متعجب شد رفت پيش عالمي بزرگ وگفت ای بنده نيك خدا بفریادم برس... و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک و ملتجی به ان گردید، عالم وقتی جریان را از زبان مادرش شنید و متوجه شد کار آن زن زنا و سوزاندن بچه های حرامزاده بوده، فرمود هیچ مخلوقی حق ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط بدست خالق است. مادر آن زن بدرکاه به به ان پير دنيا ديده گفت حالا چه کنم، عالم گفت: مقداری از خاك تنوري را كه فرزندانش درون آن. سوزانده همراه جنازه اش در قبر بگذارید مادر، زن زانیه مقداری از خاك تنور را همراه جنازه گذاشت دیگر تکرار نشد. وجنازه را دفن كردن http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆