حاکمی به مردمش گفت : صادقانه مشکلات را بگویید حسنک بلند شد و گفت : گندم و شیر که گفتی چه شد؟ مسکن چه شد؟ کار چه شد؟ حاکم گفت : ممنونم که مرا آگاه کردی، همه‌چیز درست میشود! یکسال گذشت و دوباره حاکم گفت : صادقانه مشکلاتتان را بگویید کسی چیزی نگفت؛ کسی نگفت گندم چه شد و شیر چه شد؛ از میان جمع یک نفر زیر لب گفت : حسنک چه شد!!؟؟ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان