🔴لطف و اعتماد حضرت آقا، به خودی خود توسعه پیدا کرد و نهایتاً منجر به این شد که پسر من داماد ایشان شود. وقتی میبینند بچه شیرخواری در آغوش مادرش گریه میکند، ناراحت میشوند. این قد آدم رحیم؟! این قدر مهربان؟! رهبری که دلش برای گنجشک ها هم میسوزد
✍️بخش دوم
🔶حال که سخن از مسئولیت شما در دفتر نمایندگی حضرت امام خمینی در نیروی هوایی به میان آمد، همینجا این پرسش را مطرح میکنیم که از چه مقطعی و چگونه با رهبر کبیر انقلاب اسلامی آشنا شدید؟
🟡سابقه آشنایی خاندان ما با حضرت امام «رضوانالله تعالی علیه» طولانی است. پدرم نقل میکردند که جدّ ما، یعنی مرحوم آیتالله میرزا محمدمهدی محمدی با امام صمیمی بودند. موقعی هم که ایشان فوت کردند، حضرت امام به هنگام تدفین ایشان در قبرستان مرحوم حاج شیخ در قم حضور داشتند. خود امام هم تلقینات میّت را خوانده بودند. پدرم میگفتند ایشان آمدند و مرا از روی قبر بلند کردند و چند بار فرمودند: «عاشَ سَعیداً ماتَ سَعیداً» و به من تسلیت گفتند و دلداری دادند. حضرت امام به مرحوم والد بنده هم خیلی لطف داشتند. خود حضرت آقا برای من نقل کردند که یک وقتی من پیش امام از نقش شما در نیروی هوائی تعریف کردم. امام فرمودند: «شما پدرش را ندیده بودید.»
🔶فرمودید که ارتباطتان با حضرت آقا پس از پیروزی انقلاب شکل گرفت. چه شد که رهبر معظم انقلاب از میان انبوه یاران و دوستان قبل و بعد از انقلاب، شما را برای مسئولیت دفترشان برگزیدند؟
🟡واقعیت این است که هنوز خودم هم نمیدانم چرا ایشان بنده را انتخاب کردند، چون من کوچکترین قدمی برای به عهده گرفتن این مسئولیت برنداشتم. اعتقادم همواره این بوده و هنوز هم هست که باید مسئولیت به سراغ آدم بیاید، نه اینکه آدم به سراغ مسئولیت برود. علاوه بر این، این اعتقاد را داشتهام که خدمت به ایشان، خدمت به امام زمان «عج» است. عملاً هم میبینم که ایشان مؤید به تأییدات الهی هستند.
این لطف و اعتماد حضرت آقا، به خودی خود توسعه پیدا کرد و نهایتاً منجر به این شد که پسر من داماد ایشان شود.
🔶ممنون میشویم اگر از جنبهها و جهات آموزنده این پیوند هم به نکاتی اشاره بفرمایید.
🟡من نامه کوتاهی خدمت ایشان نوشتم که پسر من چنین خصوصیاتی دارد. اگر افتخار بدهید این پیوند انجام بشود. ایشان قبول کردند. البته برای قبول، مراحلی طی شد. من عرض کردم که تحقیق کنید. تا بالاخره توسط آقازادهشان، حاج آقا مصطفی«حفظهالله» (فرزند بزرگ و ارشدشان)، آقا به من پیغام دادند که قبول کردهاند.
بعد صحبت مهریه شد که این نکته درس مهمی است. خدمت ایشان عرض کردم: «آقا! این قلم و این کاغذ. هرچه مرقوم بفرمائید، پذیرا هستم.» ایشان فرمودند: «یعنی میگوئید آنچه را که به دیگران توصیه میکنم، خودم رعایت نکنم؟ هرگز! همان بیشتر نبودن مهریه از ۱۴ سکه که به بقیه توصیه میکنم، برای ایشان هم همان است.» این درس مهمی از صداقت ایشان بود. برنامههایمان را هم خیلی ساده برگزار کردیم.
🔶درباره برنامههای حضرت آقا در خصوص خواندن عقد ازدواج جوانان و سفارشاتشان به زوجین هم اگر نکتهای هست بفرمایید.
🟡زمانی بعضاً ۱۰-۱۵ عروس و داماد میآمدند، عروسها یک طرف مینشستند دامادها یک طرف، آقا از طرف عروس وکیل بودند و بنده از طرف داماد قبلتُ میگفتم. ایشان عقد را بسیار مختصر میخواندند. مِهر را هم میگفتند من بیشتر از ۱۴ سکه عقد نمیکنم. این ماجرا مربوط به زمانی بود که خطبههای عقد را حضوری میخواندند.
🔶سفارش آقا به عروس و دامادها معمولاً چیست؟
🟡ایشان اولاً اشاره میکردند به فرمایش امام «رضوانالله علیه». حضرت امام، وقتی خطبه عقد را میخواندند، آخرین حرفشان این بود: «بروید با هم بسازید.» آقا میفرمودند اولین و مهمترین چیز این است که نسبت به همدیگر گذشت داشته باشید. میفرمودند احترام همدیگر را داشته باشید. با کلمات و الفاظ سبک و سرد همدیگر را صدا نزنید.
🔶از نظر شما بارزترین ویژگی شخصیتی مقام معظم رهبری چیست؟ ایشان را بیشتر با چه خصلتی به خاطر میآورید؟
🟡دنیاگریزی از مهمترین خصوصیات ایشان است. دنیا با همه جاذبههایش که میبینیم بعضیها دارند برایش چه میکنند، دراختیار آقاست، اما ایشان مطلقاً و ابداً و به هیچوجه به دنیا دلبستگی ندارند. من این را شهادت میدهم.
شما آن منظره را دیدید که وقتی خانواده شهیدی آمدند و آقا این شعر را خواندند: «ما مدعیان صف اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند» بغض آقا شکست و زدند زیر گریه و دیگر نتوانستند حال عادی خود را حفظ کنند. چیزی که من دیدهام، ایشان دنیا را پس میزنند!