🔻
بازنمایی بیحجابها در ناواقعیّتهای رسانهای
🖋 مهدی جمشیدی
۱. آخرین و جدیدترین کجروایتِ جریان سکولار و غیرانقلابی از حسّاسیّت نسبت به حجاب این است که مواجهه با بیحجابها در جامعه، موجب ایجاد «شکاف اجتماعی» و «قطبیشدن جامعه» و «دستهبندیشدن مردم» میشود و در نتیجه، هم سبب «تقابل مردم با حاکمیّت» میشود و هم سبب «نزاع مردم با یکدیگر». بنابراین، باید از کنار مسألۀ بیحجابی «عبور» کرد و نسبت به آن «حسّاس» نبود. تاکنون بحث بر سر این بود که آیا دولت اسلامی میتواند مردم را به حجاب، «الزام» کند و برای بیحجابها، «منع قانونی» و «مواجهۀ حقوقی» در نظر بگیرد یا خیر، امّا در این روایت جدید، سخن دربارۀ این است که گذشته از مباحث نظری و فقهی، «واقعیّت اجتماعی» نشان میدهد که اصرار بر این امر، جامعه را «پارهپاره» و دچار «قطببندی درونی» میکند. در این روایت، مصحلت «حفظ انسجام اجتماعی» در برابر مصلحت «حفظ حجاب در عرصۀ عمومی» قرار داده شده و ادّعا شده که اکنون در موقعیّت چنین تزاحم و تعارضی قرار داریم و بهناچار باید از مسألۀ بیحجابی، «عقبنشینی» کنیم و جامعه و سبک زندگی را همان گونه که هست، بپذیریم.
۲. اگر استدلال یادشده را بپذیریم، باید از هر ارزشی که پارهای از جامعه به آن معتقد نیست یا التزام عملی به آن ندارد، بهآسانی «عبور» کنیم و حکم شرع را «نادیده» بگیریم، درحالیکه ادّعای انقلاب اسلامی، «تحقّق ارزشهای اسلامی در ساختار جامعه» بود، و نه عقبنشینی از شرع به نفع عرف. همچنین در برابر هر امر ضدّارزشی که «مطالبۀ اجتماعی» برای آن وجود دارد، باید «دین» را فراموش کنیم. چنین انفعالی، هیچ حدومرزی ندارد و دولت اسلامی باید در برابر واقعیّت اجتماعی، مسیر «تساهلوتسامح» را انتخاب کند و «رضایت اجتماعی» را نسبت به «احکام دین»، اصل فرض نماید. دراینمیان، پیشنهاد نمیشود که اگر در برابر برخی احکام دینی، مقاومت اجتماعی وجود دارد، باید چارهای برای «اقناع و همراهسازی جامعه» اندیشید و در پی «بازسازی ذهنیّتِ جمعیِ تحریفشده» بود، بلکه بیدرنگ و مشتاقانه، «انفعال» و «عقبنشینی» تجویز میشود. بهاینترتیب، ازیکسو، «ذهنیّت جامعه»، دستمایۀ تحریفگری خواص اغواگر قرار میگیرد و به ارزشها بدبین میشود، و ازسویدیگر، همین تغییر نگرشی، به اهرمی برای «فشار بر حاکمیّت» تبدیل میشود تا بهتدریج، سکولار شود. بهبیاندیگر، در اینجا واقعیّت اجتماعی به یک «واسطۀ پیشبرنده» برای سکولاریزاسیون تبدیل شده است.
۳. امّا آیا واقعیّت اجتماعی در ایران، اینگونه است که از ارزشهای دینی عبور کرده باشد؟ آیا بخش عمدهای از مردم، ارزشها را برنمیتابند و سکولار شدهاند؟ آیا عفت و پاکدامنی و حیا و نجابت در جامعۀ ایران، مهجور شده است؟ یا این نسبتها، «کجروایتها»یی برای شکلدهی به ذهنیّت جمعی است؟ بهعبارتدیگر، آیا بهجای فهم و توصیف خودِ واقعیّت اجتماعی، «تفسیرهای پیشساخته» و «برداشتهای مصنوعی» به ذهنیّت جمعی خورانده میشوند و «روایت رسانهای» در حال غلبهیافتن بر «واقعیّت اجتماعی» است؟ برخلاف این فضاسازیهای دروغین و آغشته به تحریف، متن واقعیّت اجتماعی در ایران، همچنان آمیختۀ با دینداری و ارزشها است و هرگز به سوی تجدّد و سکولاریسم گذار نکرده است. کافی است به «ابرواقعیّتهای اجتماعی» که همگان را مسحور و متحیّر میسازد بنگریم تا حقیقت نهفته در وجدان جامعۀ ایران را دریابیم. ازاینرو، باید گفت «بخش عمدهای از جامعۀ ایران»، همچنان به ارزشها وفادارند و بیشوکم به سبک زندگیِ دینی باور دارند. در کدام دورۀ تاریخی، «همۀ مردم» در مرتبۀ عالی از دینداری قرار داشتهاند که بتوان اکنون از جامعۀ ایران چنین توقعی داشت؟ دینداری در مقام تحقّق و تعیّن، «درجات» و «مراتب» متنوّع دارد و نباید با استناد به برخی «بیرونزدگیها» و «لغزشها»، به فروافتادن جامعۀ ایران به سکولاریسم حکم کرد. بدینجهت، بسیاری از دختران و زنانی که تقیّد ظاهری و پوششی به حجاب شرعی ندارند، «توصیهپذیر» و «منعطف» هستند و میتوان با «گفتمانسازی» و «تربیت» و «اصلاح شناختی»، سبک پوشش آنها را دگرگون کرد. این روند، با هیچگونه «مقاومت جدّی و چالشی»ای روبرو نخواهد شد و تنها محتاج ایجاد فضای ارزشی و مبتنی بر چهارچوبهای گفتمانی و قانونی در جامعه است.
۴. در عین حال، یک «اقلیّت معارض و دینگریز» نیز در جامعه وجود دارند که بسیار اندک هستند، امّا در روایتها، برجسته و بزرگ، بازنمایی میشوند؛ چنانکه این گمانه در ذهن شکل میگیرد که گویا اینان «برآیند جامعۀ ایران» هستند، امّا حقیقت این است که اینان در «روایت»، اکثریّت هستند نه در «واقعیّت». قدرت روایتسازی و خود را با صدای بلند بیانکردن، موجب پیدایی تخیّلِ مرعوبانه و منفعلانه نسبت به واقعیّت اجتماعی شده است.
#مهدی_جمشیدی