تحلیل سیاسی و جنگ نرم
این مطلب را مدتها پیش نوشتم سر حوصله مطالعه بفرمایید #اصلاحات و #خون ✍چند فکت درباره آینده/حتما تا
✍چند فکت درباره آینده/حتما تا آخر بخوانید/خون،بهای بقای لیبرالها/بخش اول پرده اول/1378: به بیست سال پیش برمیگردیم. سعید حجاریان تنها دوسال پس از پیروزی خاتمی و اصلاحطلبان در2 خرداد، خطاب به خاتمی میگوید که شعارهای اصلاحات و عدم تحقق آنها سبب شده مردم اعتماد خود را از دست بدهند. او به خاتمی میگوید برای نجات از چنین وضعی باید خون داد،"اصلاحات برای بقا خون میخواهد". در زمانی نه چندان کوتاه، فردی به نام سعید عسکر، خود حجاریان را مقابل ساختمان شورای شهر ترور میکند اما او به طور معجزه آسایی زنده میماند و عجیبتر آنکه چند سال بعد،حجاریان ضارب خود را که در آن زمان او را منتسب به سپاه معرفی میکردند میبخشد. سعید عسکر بعدها همراه خود حجاریان در کنار میرحسین موسویی دیده شد. پرده دوم/1388تبلیغات ریاست جمهوری: میرحسین موسوی به صورت ناگهانی وارد عرصه رقابت میشود. خاتمی که از بدقولی موسوی شکه شده است، در نهایت تصمیم میگیرد به نفع موسوی تبلیغ کند.MI6 بدنبال پیروزی میرحسین است. آنها در مقابل محبوبیت احمدی نژاد چاره جز ریختن خون یک قربانی و سوار شدن بر موج احساسات مردم برای رای آوری میرحسن ندارند. در این میان هیچ کس بهتر از خاتمی که حالا به عنوان اپوزیسیون داخلی و مبلغ میرحسین شناخته میشود نیست. تصمیم گرفته میشود! آخرین استفاده از خاتمی، علم کردن جنازه او خواهد بود،اما باید عمق فاجعه و خشونت حکومت در برخورد با مخالفان برای هرچه بیشتر جریحه دار کردن احساست مردم،افزایش یابد. ماموریت به جریان نفوذ ابلاغ میشود. فرمان این است:"در هواپیمای حامل خاتمی از اهواز به تهران،بمب کار گذاشته شود." ماموریت انجام میشود،اما خدای انقلاب،به کمک می آید،در آخرین لحظات خاتمی هواپیمایش را عوض میکند و بمب هم پس از پرواز هواپیمای قبلی، توسط جان برکفان حفاظت پرواز کشف و جان مردم نجات پیدا میکند. آری!"اصلاحات برای پیروزی خون میخواست،ولی خدا نگذاشت" ادامه دارد...