راه پیمائی جاماندگان دیگه چه صیغه ایست؟ در خبرها آمد که جمعیت راه پیمایی جاماندگان اربعین در تهران 3 برابر شده است. یکی پرسید: "راه پیمائی جاماندگان دیگر چه صیغه ایست؟" ذهنم درگیر شد. مگر کسی برای غصه خوردن و متاثر شدن از جاماندگی هم راه پیمائی می کند؟ اصلا چرا این اسم؟ قرار است چه چیز را نشان دهند؟ دقیق تر شویم. ماجرا صرفا عزاداری نیست؛ چه آنکه مگر سالهای قبل از این مناسک داشتیم؟ بیائید حداقلی نباشیم. یک کشش وجود دارد. یک قدرت معنوی که نمایش جاماندگی را هم انگیزه می بخشد. راه پیمائی جاماندگی، پیامد اجتماعی یک رشک و غبطه قوی فردی است. این کشش عمیق چیست؟ کسانی که راه پیمائی اربعین را ذیل سرفصل های "عبادات فردی" تحلیل کنند اهل خسران اند. ماجرای راه پیمائی اربعین را نمی شود صرفا با روایتی شبیه روایت جابر و غیره تحلیل کرد. چه آنکه زیارت امام حسین همیشه هست. قدم برداشتن برای زیارت و ثواب فردی نیز متوقف به اربعین نیست و برای همه روزهای سال است. صرفا برای زیارت هم نیست؛ چه آنکه برای نماز جماعت و دیگر عبادات هم از ثواب قدم ها نوشته اند. "زیارت مخصوص" نیز تنها منحصر به اربعین نیست. پس چه بگویئم؟ برای دقیق تر شدن باید بدانیم که راه پیمائی اربعین، یک "رستاخیز عظیم شیعی" است که ذیل سرفصل های "دین اجتماعی" تعریف می شود نه دین فردی: "حرکت اجتماعی"، "خدمت رسانه خالصانه"، "محبت ورزی عاشقانه"، " مبارزه با ظلم"، "مانور قدرت شیعی"، "شجاعت و حماسه"، "قیام" و ... حالا با عنایت به این سرفصل ها و ذیل دین اجتماعی یک بار دیگر آمار را مرور کنید. رشد 50 درصدی راه پیمائی اربعین در کنار رشد 300 درصدی راه پیمائی جاماندگی. ایندو یکی است و تنها آمار کسانی است که احساس درونی شان را به نمایش کشیدند...آنها که دل شان با این تظاهرات شیعی است بماند. این کشش خروشان از عزاداری سیاسی-اجتماعی است که جاماندگی را هم به نمایش می کشد. قدر بدانیم. این تنها رشد معنویت نیست؛ بلکه رشد معنویت انقلابی است. فرش تا عرش فاصله است بین معنویت فردی تا معنویت جمعیِ همراه با تولی و تبری.