اینکه در آن سالها و روزها بر این سرزمین چه گذشت را بهتر است از مکتوبات و نوشته‌ها و اسنادی که خارجی‌های مقیم ایران برجای گذاردند، نقل کنیم: روایت کاردار فرانسه در تهران کاردار سفارت فرانسه در تهران در ۲۳ ارديبهشت ۱۳۱۷ و در هفدهمين سال حكومت و سيزدهمين سال سلطنت رضا خان گزارشي به وزارت خارجه كشورش ارسال نموده و در آن ديدگاه خود را نسبت به عملكرد وی بيان كرده است. در بخشی از گزارش فوق آمده بود: «... شاه وارد سيزدهمين سال سلطنت خود شده ولي در حقيقت هفده سال است كه ارادة او بر اين مملكت حاكم است. در واقع اواخر ماه فوريه سال ۱۹۲۱ رضاخان افسر قزاق تهران را متصرف شد و مرد موردنظر خويش را به قدرت رساند. چهار سال حكومت در شرق براي يك ديكتاتور دوراني طولاني است...» این کاردار فرانسوی که «پي‌ير‌هانري دولابلانش ته» نام داشت، در ادامه، پس از اینکه به عقب‌افتادگی و وضعیت فاجعه بار آن زمان ایران به عنوان حاصل حکومت دیکتاتوری و وابسته به غرب رضاخانی اشاره نمود، افزود: «...در هفتاد و يک سالگي ممکن نيست كه مرد بتواند به اشتباهات خود پي ببرد، به خصوص اگر اين مرد يك بدوي واجد احساس «خود كم‌بيني»؛ باشد كه... از هفده سال پيش قدرت نامحدود و اطرافيان متملق كه ميان آنها چند وزيرمختار خارجي هم هست، بيشتر به اين حالت كمك كرده است. ايران را به پنج بليه گرفتار ساخته است: مالاريا – سيفليس – ترياك – حصبه و شبه حصبه و اسهال... استعمال ترياك كه خود شاه نيز سرمشقي از اين بابت شد، طبقه كارگر و به ويژه زحمتكشان را فراگرفته و مشكل مهم در اين نيست كه هنرمندان و كارگران به استعمال آن مبتلا شده‌اند‌، بلكه اين آفت به كودكان و خردسالان نيز سرايت كرده كه نرخ فوق‌العاده مرگ‌هاي بچگي (۷۰ تا ۸۰ درصد بهنگام زايمان) ناشي از آن است...» این گزارش در سال‌هایی توسط یک ناظر خارجی نوشته شده است که اوج حکومت رضاخانی و به قول شبه روشنفکران، دیکتاتوری منور به شمار می‌آمد و در تاریخ‌پردازی‌های سفارشی متعدد‌، همواره به عنوان دوران طلایی ایران از آن یاد شده است. در حالی که سایر اسناد و مکتوبات سفراء و وزرای خارجی مقیم ایران و یا نامه‌ها و گزارش‌های کارشناسان کشورهای دیگر عمدتا آمریکا که به ایران رفت و آمد داشته و هنوز جای پایی در این سرزمین برای خود درست نکرده بودند، همین مشاهدات و گزارش کاردار سفارت فرانسه را در وضعیت بلا زده ایران دوران رضاخانی تایید کرده‌اند. ایرانی که ویرانه شد مثلا اسناد وزارت امور خارجه آمريکا که شامل گزارش‌هاي مفصلي درباره اوضاع اقتصادي و اجتماعي ايران در اواخر حکومت رضا خان می‌گردد، حاکی است در سال ۱۹۴۱(یعنی آخرین سال حکومت وی)، ايران به سرزميني ويران مبدل شده بود که مردمش حتي نان براي خوردن نداشتند. مردم تهران چندين بار در سال ۱۹۴۰ بر سر نان شورش کردند. کارمندان سفارت آمريکا در طول سال‌هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۴۱ سفرهاي زيادي به اقصي نقاط ايران داشته و مشاهدات خود را مفصلاً ثبت نموده‌اند. برخي از گزارش‌ها بيان مشاهداتي است که اين افراد در ارتباط با وضعيت اسف‌بار جامعه ايراني دارند. شواهد موجود در اين گزارش‌ها قطعاً صحت گفته‌های «آرتور چستر ميلسپو» (رئیس هیئت مستشاران مالی آمریکا) را تأييد مي‌کند که: «رضا شاه بي‌رحمانه رعيت ايراني را که توده مردم را تشکيل مي‌دهد استثمار کرد.» «چارلز کامر‌هارت» وزير مختار آمريکا در ايران از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳، مي‌نويسد: «...وقتي فرزند بي‌سواد يک دهاتيِ به همان اندازه بي‌سواد، ديکتاتور نظامي بي‌رحم ايران مي‌شود، ديگر چه انتظاري مي‌توان داشت؟ انگليسي‌ها به منظور غارت نفت ايران و هدايت توسعه اقتصادي ايران در راستاي منافع خود، هيچ نگراني از بابت ويران شدن ايران و تمدنش نداشتند. آشکارا، تنها مسئله‌اي که براي انگليسي‌ها اهميت داشت ادامه دسترسي به نفت ارزان ايران بود...» چگونه رضا پالانی ثروتمندترین مرد جهان شد رضاخان ميرپنج افسر ديويزيون قزاق که تا پیش از آن، مهتر اسب‌های سفارتخانه‌های خارجی و به رضا پالانی مشهور بود، وقتی به تخت سلطنت نشست، نه ملكي داشت، نه كارخانه‌اي و نه وجوه نقدي در بانك‌هاي خارجي. ولي هنگامی که روز ۲۵ شهريور ۱۳۲۰ هجری شمسی از کشور ‌گریخت، مشخص شد وي با تملك حاصلخيزترين نقاط كشور در مازندران، گيلان، گرگان و ساير نقاط، بزرگترين ملاك كشور ايران شده و با در دست داشتن ذخائر نقدي در بانك‌هاي انگلستان، آمريكا و آلمان يكي از ثروتمندترين مردان جهان به شمار مي‌آمد. روزنامه‌هاي پس از شهريور ۱۳۲۰‌، مملو از مطالبی بود كه اقدامات عمال ديكتاتور را براي غصب زمین‌های مردم را در برداشت. يک نماينده مجلس انگلستان پس از مسافرت به ايران و مطالعه احوال ايرانيان نوشته بود: «رضاشاه، دزدان و راهزنان را از سر راه‌هاي ايران برداشت و به افراد ملت خود فهماند كه از این پس، در سرتاسر ايران فقط يك راهزن بايد وجود داشته باشد.»