کانون دختران طهورا
داستـانےکـوتاه از ملاقات جوانان با امام زمان(عج)🌸 قسمـت چهارم...👇🏻 وقتی برای خرید بلیط رفتم ترسیده
داستـانےکـوتاه از ملاقات جوانان با امام زمان(عج)🌸 قسمـت پنجم...👇🏻 به ایران آمدم به عنوان دانشجوی برون مرزی مشغول تحصیل شدم. به کلاس‌های معارف، شناخت دین ،احکام قرآن، خیلی علاقه داشتم و هر چه بیشتر ائمه اطهار علیه السلام را می‌شناختم احساس می کردم به خدا نزدیکتر شده ام. روزی در کتابخانه دانشگاه مشغول خواندن کتابی در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودم به صفحه ای رسیدم که مشخصات ظاهری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آن نوشته شده بود، آن صفحه را با دقت تا آخر خواندم، اما خاطره های دگرگونم کرد،بدنم سرد شد و میلرزیدم. احساس عجیبی داشتم از طرفی باورم نمیشد و از طرفی واقعیتی بود که خودم با آن روبرو شده بودم. دقیقا آن آقایی که در فرودگاه با او ملاقات کردم با مشخصاتی که برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در این صفحه نوشته شده بود یکی بود. با چشمانی پر از اشک کتاب خانه را ترک کردم، خودم را نزدیکش احساس کردم، یاد او تمام وجودم را تسخیر کرده بود. لحظات خوشی داشتم مهربانی او اولین چیزی بود که به ذهنم آمد. وقتی به یاد ملاقات پکن می افتادم تصویری از آقای متین و مهربان به ذهنم خطور می کرد بیشتر از قبل مشتاق دیدارش شده بودم. روی نیمکت کنار چمن‌ها نشستم و همانجا در حیاط دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تصمیم گرفتم بلافاصله بعد از تمام شدن درسم به چین برگردم و یک مبلغ قوی در کشور بزرگ چین باشم. مبلغی که قلبش از عشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر شده و جایی دیگر برای اغیار نگذاشته است❤️ پایان🌹 http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d