☑️نحوه شهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام) 📖منبع: تذكرة الخواص‏؛ سبط ابن جوزی: ص252 🔺لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَيني وبَينَكُم كِتابُ اللّهِ، وجَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله، يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي؟! ... فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ، وقالَ: يا قَومِ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَبكي ويَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِيَ مِنَ الهَوا: دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّة. 🔻ترجمه: وقتى حسين عليه السلام ديد كه آنها بر كُشتن او پافشارى مى‏كنند، قرآنى را گرفت و آن را باز كرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «كتاب خدا و نيز جدّم محمّد، فرستاده خدا، ميان من و شما [، داورى كند]. اى مردم! براى چه خونم را حلال مى‏شمريد؟! ...». همچنين حسين عليه السلام، به سوى يكى از كودكانش كه از تشنگى مى‏گريست، رفت. او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم! اگر بر من رحم نمى‏كنيد، بر اين كودك، رحم كنيد». در اين حال، مردى از آنان، تيرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد. حسين عليه السلام مى‏گريست و مى‏گفت: «خدايا! ميان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را يارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن». در اين هنگام، از آسمان، ندايى رسيد: «او را وا گذار اى حسين، كه او را در بهشت، شير مى ‏دهند» 📖منبع: تاريخ يعقوبي: ج ٢ ص ٢٤٥. 🔺تَقَدَّموا رَجُلاً رَجُلاً، حَتّى بَقِيَ وَحدَهُ ما مَعَهُ أحَدٌ مِن أهلِهِ، ولا وُلدِهِ ولا أقارِبِهِ، فَإِنَّهُ لَواقِفٌ عَلى فَرَسِهِ، إذ اُتِيَ بِمَولودٍ قَد وُلِدَ لَهُ في تِلكَ السّاعَةِ، فَأَذَّنَ في اُذُنِهِ، وجَعَلَ يُحَنِّكُهُ إذ أتاهُ سَهمٌ فَوَقَعَ في حَلقِ الصَّبِيِّ فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَينُ عليه السلام السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وجَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ ويَقولُ: وَاللّه ِ لَأَنتَ أكرَمُ عَلَى اللّه مِنَ النّاقَةِ، ولَمُحَمَّدٌ أكرَمُ عَلَى اللّه ِ مِن صالِحٍ! ثُمَّ أتى فَوَضَعَهُ مَعَ وُلدِهِ وبَني أخيهِ. 🔻ترجمه: ياران امام حسين عليه السلام يك به يك گام پيش نهادند [و رزميدند و شهيد شدند] تا اين كه امام عليه السلام تنها ماند و هيچ يك از [ مردان ]خانواده و فرزندان و نزديكانش با او نماند. او بر بالاى اسبش بود. كودكى را كه همان ساعت متولّد شده بود، برايش آوردند. امام حسين عليه السلام در گوشش اذان گفت و كامِ او را بر مى داشت كه تيرى آمد و در گلوى كودك نشست و ذبحش كرد. امام حسين عليه السلام تير را از گلوى او بيرون كشيد و خونش را به بدن او ماليد و گفت: «به خدا سوگند تو نزد خدا از شتر صالح گرامى ترى و محمّد صلى الله عليه و آله نيز نزد خدا از صالح، گرامى تر است». سپس آمد و او را كنار فرزندان و برادرزادگانش نهاد.