#خاطره_طنز
😁این کلیپ رو دیدم داغ دلم تازه شد😂
میخوام براتون خاطره تعریف کنم🤦♂️
🔰اوایل طلبگی ما رو آوردن قم اردو!
🔸به یکی از موسسات قم دعوت شدیم برا سخنرانی یکی از اساتید که همه تو سالن همایش نشستیم تا استاد تشریف بیارن.
🔹وقتی عالم بزرگوار وارد سالن شدن همه به احترام از صندلی ها بلند شدیم!
🔸خب صندلی های سالن همایش اتوماتیک جمع میشن!
🔸این دوستمون اینو نمی دونست!
🤦♂️وقتی پا شدیم و خواستیم بشینیم سر جامون، اون نمی دونست صندلی تا شده و افتاد رو زمین!😂
😭خدا برا هیچ کافری نخواد! از جاش پا شد و آنچنان محکم زد پس کله من که هنوز که هنوزه جاش درد می کنه😂
😂بابام که هیچ وقت منو نزدن، اما فکر کنم هیچ دشمنی اینجور دشمنش رو نزده باشه😂
😳با تعجب پرسیدم چته، چی شده؟ گفت چرا صندلی منو جمع کردی؟ گفتم حاجی، این صندلی اتوماته، خودش جمع میشه! به من چه؟🤦♂️😂
😕دوباره امتحان کرد و هیچی دیگه، دوتاییمون شروع کردیم به خندیدن، اما من کجا🤪 و اون کجا😂
✍️
#طلبه_دهه_شصتی
https://eitaa.com/joinchat/3387424970C2b089e8599