🔴 دوباره می دهند به خود ما! ♦️آیت الله مدرس در یکی از خاطراتش آورده است: «فراموش نمی کنم که در گیرودار واقعه دخانیه در اصفهان، کنار ایوان، روبه روی در ورودی نشسته بودم و سخت در فکر درسی بودم که شمس العرفا، حضرت جهانگیر خان برایم گفته بود. خادم مدرسه که مرد مسنّی بود، نگران آمد و گفت: آقا سید! خیلی شلوغ است. حرف هایی می زنند. چاره ای نبود که با او هم سخن شوم. از مباحث و اصطلاحات طلبگی خارج شدم و لا و نعم را کنار گذاشتم و گفتم: دیگر چه شده که شلوغ پلوغ است؟ ♦️ گفت: می گویند شاه سلطان، توتون و تنباکو را از رعیت می گیرد و انبار می کند تا به سلطان پروس و روس بدهد. مگر آنها خیلی چپق و قلیان می کشند؟ گفتم: آنها مثل ما چپق و قلیان نمی کشند. با تعجب پرسید: پس این همه توتون و تنباکو را برای چه می خواهند؟ گفتم: می خواهند بعد از گرفتن، بدهند به خود ما. پیرمرد به فکر رفت و با حسرت گفت: خوب این چه کاری است؟ ♦️گفتم: پادشاه ما این برگ ها را می دهد به تاجران انگلیس، منی یک ریال و آنها می دهند به خود ما، منی سه ریال. از یک ریالی هم که باید به ما بدهند، نیم ریالش را برای قرضی که به آنها داریم، برمی دارند. پیرمرد یک فحش نثار انگلیسی ها کرد». 🔴نگران آینده ♦️در یکی دیگر از خاطرات آیت الله مدرس می خوانیم: «وقتی به نجف رفتم، در سامرا خدمت میرزای شیرازی رسیدم. وقتی داستان پیروزی واقعه دخانیه را برایش تعریف کردم، آثار نگرانی در چهره اش پیدا شد و به فکر فرو رفت و اشکش سرازیر شد. از این حال او تعجب کردم؛ چون انتظار داشتم او را با این خبر خوشحال کنم. ♦️وقتی دلیل گریه اش را پرسیدم، گفت: حالا حکومت های قاهره فهمیدند قدرت اصلی یک ملت و نقطه تحرک شیعیان کجاست. حالا تصمیم می گیرند این نقطه و این مرکز را نابود کنند. نگرانی من از آینده جامعه اسلامی است» 🔴٢٤ اردیبهشت سالروز حکم تاریخی میرزای شیرازی درباره تحریم تنباکو ولغو قرار داد استعماری گرامیباد