🌺🌷🌹🌹🌹🌹🌷🌷🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌹 بسم الله الرحمن الرحیم " مسئله خلافت " پس از وفات رسول خدا ص شکافی امید در میان مسلمانان روی داد، این شکاف در اثر اختلاف بر سر حاکم اسلام و فرمانروایی مسلمانان پیدا شد. این اختلاف در تاریخ اسلام به نام خلافت تعبیر می شود. مسئله خلافت ، نقطه اصلی برای شکاف میان مسلمانان قرار دارد، و در دیگر مسائل اسلامی چه مسائل اعتقادی، چه مسائل قضایی، چه اجتماعی و چه مسائل دیگر - اثر گذارده است. شیعیان و سنی ها در بسیاری از مسائل بنیادی اسلام با هم اتفاق نظر دارند .در قرآن کتاب خدا، در قبله ، نماز و روزه، حج و در بسیاری از عبادات و مناسک اتفاق دارند .در معادو حشر و رستاخیز‌ ، در حجیت سنت رسول خدا ص در اجماع و وجوب اطاعت پیامبر بزرگ اتفاق دارند. پس از اختلاف این دو گروه در چیست؟ شیعه می گوید: رسول خدا ص برای خود خلیفه تعیین کرده و او حضرت علی علیه ااسلام است. سنی می گوید: رسول خدا ص می خواست علی را به خلافت خود نصب کند، ولی موفق نشد و نصی صادر نکرد و این خواسته جامه عمل نپوشید. سنی و شیعی وحدت نظر دارند که علی علیه السلام دارای فضیلت‌های است که صحابیان دیگر فاقد بودند . علی نزدیکترین کس به رسول خدا و عزیزترین فرد نزد آن حضرت بوده است. وحدت نظر دارند که علی علیه السلام از همه داناتر ، دانش و بینش وی برتر بوده، در راه اسلام بیشتر از دیگران رنج برده و سختی کشیده و جهاد کرده است. از طرف رسول خدا ص همیشه امیر بوده و هیچگاه تحت تحت امر کسی قرار نگرفته است. اتفاق نظر دارند که علی علیه السلام خود را خلیفه منصوب و منصوص می‌دانسته اند. اتفاق نظر دارند که فاطمه علیهاسلام دختر رسول خدا علی علیه السلام را خلیفه منصوص می‌دانسته است. اتفاق نظر دارند که اهل بیت وحی همگی علی علیه السلام را خلیفه منسوب می دانستند . اختلاف نظر در این است آیا نصی درباره علی ع از رسول خدا صادر شده و علی علیه السلام به مقام خلافت نصب شده است؟ شیعه می‌گوید: نص صادر شد و علی به مقام خلافت منصوب گردید. سنی می گوید نص صادر نشده وفرمانی نرسیده است . شیعه و سنی با هم در حکم اختلافی ندارند، هر دو می‌گویند نصوص پیامبر واجب الاتباع است، عوامر حضرتش مطاع است ،اطاعتش فرض است. اختلاف در موضوع است که آیا نصی صادر شده است یا نه؟ در اینجا پرسشی پیش می‌آید که چه مانعی داشت که کسانی که منکر صدور نصب بودند، با علی ع بیعت می کردند تا شکافی میان مسلمانان پیدا نمی‌شد، و وحدت کلمه حفظ می گردید، و خواسته رسول خدا ص انجام می شد؟! نکته شایان ذکر آن است که در دین خدا، حکومت از آنِ خداست و بس وحید بشری بر بشر دیگر حق حکمروایی و فرماندهی ندارد ، مگر کسانی که از سوی خدا بدین منصب رسیده باشند؛ مانند پیامبران الهی و کسانی که از طرف آنها برای حکمروایی بشر تعیین شده‌اند. حضرت موسی علیه السلام خودش بر بنی اسرائیل حکومت می‌کرد و حاکم الهی بود و پس از وفاتش، خلیفه اش یوشع پیغمبر، حکومت بنی اسرائیل را به دست داشت. شموئیل پیغمبر، طالوت را از سوی خدای برای حکومت بنی اسرائیل تعیین کرد، طالوت مرد بزرگی بود، در دانش و بینش توانا از نظر گواهی اسمانی بسیار نیرومند. فرمانروایان آسمانی هر دو فضیلت را دارا هستند. هنگامی که رسول خدا به مدینه هجرت کرد و ملتی تشکیل داد، حضرتش حاکم مطلق بود و بنیاد حکومت اسلامی را در مدینه پی‌ریزی کرد. نماز جمعه را حضرتش در مکه نخواند با آن که نمازهای پنجگانه را به جماعت اقامه می فرمود، وارد مدینه که شد، در نخستین روز جمعه، نماز جمعه را اقامه فرمود. این نشانه تشکیل حکومت اسلامی در مدینه بود. از نظر اسلام ، حکومت بشر از آن خداست و بس . و کسی در این مقام با حضرت احدیت شرکت ندارد. کسانی که از سوی خدا برای حکومت بشر تعیین شده‌اند، نمایانگر حکومت الهی هستند. قرآن با تعبیرهای گوناگون به این حقیقت تصریح می کند: گاه می گوید :" الا له الخلق و الامر گاه می‌فرماید : " ان الحکم الا لله و می فرماید: هنالک الولایه لله الحق. فرمانروایی از آن خداست و بس." اکنون باید دید که این منصب از طرف خدا به چه کسی عنایت شده و فرمان رهبری بشر به نام صادر شده است؟ قرآن از رهبری بشر سه تعبیر می‌کند: " امام " ، "عهد "،" ولی" . امام و ولی به مردم اضافه می‌شود و عهد به خدا . هیچ فردی از بشر، دارای این منصب بزرگ الهی نخواهد بود، مگر کسی که از طرف خدا فرمان به نام او صادر شود. قرآن چنین می فرماید: " و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین" . به نص قرآن، کسی که در گذشته این فرمان به نامش صادر شده، ابراهیم خلیل ع بوده است . ابراهیم از خدا تقاضا می‌کند که این مقام در میان در میان فرزندانش بماند و پاره‌ای از ایشان به این مقام عالی برسند. تقاضا پذیرفته می‌شود و به عقد سلبی ِ ‌آن تصریح می گردد. ادامه